از اين پس ملت ايران را تفكيك كنيد

علی شکراللهی :

انتخابات رياست جمهورى در ايران در روز ٢٩ ارديبهشت ١٣٩٦ وشركت ملت دو پارچه ايران در اين انتخابات، نقطه عطفى شد تا ” خلق قهرمان ايران، ملت يك پارچه ايران، امت هميشه در صحنه ” نشان دهد در كجاى تاريخ ايستاده است. و پيرو آن، نيروهاى سياسى و قدرتمدارن حاكم نيز دست از شعارهاى پرطمطراق خود بردارند و بدانند این توده های میلیونی، همانی نیستند که آنها گمان می کرند !
در اين انتخابات مهم و اساسى بعد از ٣٨ سال حكومت ولايت فقيه و آنهمه جنايت و كشتار و شكنجه، يك مورد مهم مشخص شد ؛
و آن اینکه، شاید از هم اكنون برخی به گویند در ايران، حدود شانزده ميليون ايرانى نا آگاه، شانزده ميليون ايرانى بى درد و عار، شانزده ميليون ايرانى بى وطن، شانزده ميليون مسلمان عقب افتاده، و سرانجام شانزده ميليون ايرانى چاپلوس و نان به نرخ روز خور و سركوب گر و جنايت مسلك و منفعت جو وجود دارد !
   و دلیل هم بیاورند که ۱۶ میلیون رأی به جنایت کاری به نام آیت الله ابراهیم رئیسی که به آیت الله قتل عام معروف است، گویای این مدعاست و  نبايد به گوشه عباى مسلمانان و به حيثيت ايرانيان بر بخورد !
 البته هر گونه تجزیه و تحلیلی از این دست، نباید مانع از آن شود که به شدت پولاریزه شدن جامعه امروز ایران را نادیده بگیریم.
 تا ديروز،  هرآنگاه صحبت از تلاطمات و انقلابات و پيروزى ها و شكست هاى جنبش هاى مردمى در ايران مى شد، سنجش گران، آمار دقيقى نداشتند ارائه دهند كه در طول صد سال گذشته، در جنبش مشروطيت، در جنبش ملى كردن نفت، در انقلاب بهمن ١٣٥٧، چند در صد مردم ايران طرفدار جنبش مشروطيت و يا همراه با شيخ فضل الله نورى بودند، چه تعدادى طرفدار محمد مصدق و يا محمد رضا شاه بودند و لاغير !
در شور و هيجانات گذشته هميشه اين جنبش شهرى با جمعيت عظيم آن بود كه تعيين تكليف مى كرد و روستائيان به دليل بافت جامعه ايران با وجودیکه اكثريتى غیر قابل شمارش را تشكيل مى دادند از اين تحولات سياسى اجتماعى به دور بودند.
اكنون اما به لطف و مرحمت پيش رفت هاى تكنولوژى مردم ايران در روستاى ابرقو نيز كما بيش از تحولاتى كه در شهرهاى بزرگ و يا جنگ در سوريه مى گذرد از نظر گرفتن اخبار و سر از کار جهان در آوردن آگاه است، ولی آگاهى خبرى ريطى به آگاهى سياسى ندارد !
در اين انتخابات دو آخوند عمامه به سر كه از بطن ولايت فقيه بيرون آمده بودند، چهره مهم و شاخص انتخابات به اصطلاح دموكراتيك، و در واقع شعبده بازى آخوندى، معركه سياسى، و هر آنچه كه نامش مى خواهد باشد بودند.
ولى با دو تفاوت، يكی عمامه سياه به سر داشت و ديگرى عمامه سفيد !
اولى به آيت الله قتل عام معروف شد و دومى به آيت الله اصلاح طلب.
اولى از سن ١٨ سالگى از همان ابتداى انقلاب در دستگاه سركوب نقش جنايتكارانه خود را بازى كرد و سر انجام به درجه كانديداتورى رسيد.
دومى با تعويض نام خود از حسن فريدون به حسن روحانى از بدو انقلاب در حساس ترين مراكز مهم قدرت يعنى رئيس شوراى مصلحت ملى و ساير  اركانها سياسى قرار داده شد و بخشى از اهرم قدرت را در پشت پرده به دست گرفت !
اولى با عمامه سياه خود تحت نام سيد و اولاد پيغمبر و  نسل حسن و حسين كه جذابيتى نيز بر قشر هاى مذهبى و عقب افتاده دارد و داشت، و با حمايت ولى امر مسلمين وارد صحنه شد و با  شعارهایی دلنشین به مردم گرسنه، وعده نان و كره و خورشت پرگوشت داد !
دومى با همان كليد قبلى ولى اين بار دكوراسيون شده با روبانی به رنگ بنفش،  وارد صحنه شد و باز قر كمر داد و صد البته بيش از نيمى از ملت نيز براى هفته ها پيش از انقلاب رقص و پايكوبى كردند و پس از انتخاب شدن او نيز بيشتر شادى كردند و رقصيدند !
   اولى گفت؛ من اگر رئيس جمهور شوم يارانه ها را چهار برابر و پنج برابر خواهم كرد !
   دومى به اولی خرده گرفت و گفت اين پول را از كجا خواهى آورد ؟
  دومى گفت ؛ سى و هفت سال است زبانها را بريده ايد، با مردم با زبان اعدام سخن گفته ايد !
  اولى به دومى نگفت ؛ كه شما آيا از كره ديگرى تشريف آورده ايد و این اولین باری است که در سى وهفت سال گذشته در اين مملكت پشت تریبون قرار گرفته و قبلا در حكومت تشريف نداشته بودید ؟ !
   مردم ایران سى و هفت سال است رژيم جمهورى اسلامى را تجربه كرده اند.
مردم حرفهاى اولى و دومى را شنيدند، اما چون چاره اى نداشتند، اين بار به جاى بد و بدتر، بين جنايت كار پشت پرده و آيت الله جنايت كارتر روی صحنه، ترجيح دادند كسى را انتخاب كنند تا شايد با آن كليد زنگ زده اش قفلى را باز كند، تا مبادا به جاى او كسى بر كرسى رياست جمهورى تكيه زند كه درهايى را كه پس از سى و هفت سال با فشار توده هاى ميليونى اندكى باز شده است، دوباره قفل كند.
 البته اگر کسانی  از سیستم و عملکرد جمهوری اسلامی و ولایت فقیه هنوز درس نگرفته اند ، تجربه محمد خاتمى رئيس جمهور هشت ساله را به یاد آورند که گفت : رياست جمهور در ايران یک تدارك چى است !
   در اين انتخاب سى در صد از كسانى كه حق رأى داشتند شركت نكردند.
 روحانى با كسب ٥٧ در صد رآى در مقابل رئيسى با كسب ٣٨ در صد برنده اين شعبده بازى سياسى شد.
ولی با همه این تجزیه و تحلیل ها، با تمامی زمینه های موجود آزادیخواهی در ایران، برای رسیدن به دموکراسی یک نکته اساسی واضح و روشن است. باید خود رأی و سکتاریست بود و نپذیرفت که ؛
بخشی از جامعه ایران مذهبی و سنتی ست و خواهان حفظ همین وضع موجود است و اتفاقاً رژیم نیز اهرم قدرت را توسط همین قشر، که بخش هایی از آن به نان و نوایی هم رسیده است، پرتوان می کند !
و در عین حال، همه آن کسانی هم که به روحانی رآی دادند لزوماًَ مترقی و آگاه تر از آن ۱۶ میلیون نبودند و نیستند.
جامعه ایران نیازمند کار فرهنگی بزرگی جهت رسیدن به آگاهی و شعور اجتماعی برای دست یافتن به دموکراسی پایدار است.