مهدی شبانی و امیرارسلان صحت :
تیجه انتخابات محلی ترکیه -که هنوز با اعتراض طرفین مواجه است- ضربه جدیدی بر اقتدار حزب عدالت و توسعه بود. پرسش بسیاری از ناظران این است که آیا شکست حزب حاکم در بزرگترین شهرهای ترکیه، شروعی بر پایان اقتدار رجب طیب اردوغان، رهبر بلامنازع حزب عدالت و توسعه و رئیس جمهور ترکیه است؟ مهدی شبانی و امیرارسلان صحت یادداشتی در این باره برای صفحه ناظران نوشته اند.
اردوغان و استانبول: داستانی عاشقانه
عبارت “استانبول برای ما داستانی عاشقانه است” شعار اصلی کمپین انتخاباتی حزب حاکم در استانبول بود که حدود یک ماه بر دیوارهای این شهر خودنمایی میکرد. نقش اول این داستانِ عاشقانه، نه کاندیدای این حزب، بنعلی یلدیریم که شخص رجب طیب اردوغان، مرد همه کاره این روزهای ترکیه است.
پیش درآمد این داستان عاشقانه با مهاجرت او در سیزده سالگی به همراه خانوادهاش که اصالتی گرجی دارند به استانبول شروع میشود. او در محله کاسیم پاشای این شهر، هم به خاطر نوع بازی فوتبالش و هم به سبب عقاید اسلامگرایانهاش، میان دوستان ملقب به “امام بکنبائر” بود.
اما خیلی زود به سیاست علاقهمند شد. او در ۲۲ سالگی رئیس شاخه جوانان حزب سلامت ملی شهر استانبول میشود. در ۱۹۸۴ شهرداری منطقه بیاوغلو (منطقهای که میدان تقسیم در آن قرار دارد) را به دست میآورد و در ۳۱ سالگی به مدیریت حزب رفاه در استانبول میرسد. اما در سال ۱۹۸۹ در انتخابات شهرداری استانبول شرکت کرده و شکست میخورد. دومین شکست او زمانی روی میدهد که نتوانست با عنوان نامزد حزب رفاه در انتخابات سال ۱۹۹۱ به مجلس کشور راه یابد.
نقطه اوج پرده اول این داستان در چهلسالگی و انتخاب او به سمت شهرداری استانبول با نزدیک ۲۵ درصد آرا در سال ۱۹۹۴ بود. ستاره اقبال و محبوبیت اردوغان به عنوان سیاستمداری عملگرا با ارائه و اجرای طرحهای عمرانی گوناگونی از جمله بهبود سیستم حمل و نقل عمومی، کاهش آلودگی هوا، و حل مشکل آب رسانی و جمعآوری زباله در استانبول، درخشش گرفت. در ۱۲ دسامبر ۱۹۹۷و در پی خواندن شعری با محتوای اسلامی به جرم “تحریک به کینهتوزی و دشمنی علیه باورهای دینی و قومی” به ۱۰ ماه حبس و جزای نقدی محکوم میشود.
سیاست دولت آن زمان ترکیه تلاش برای محدود کردن نگاه دینی در سیاست بود و این اتفاق بعد از کنار گذاشته شدن اربکان، نخستوزیر وقت، مهمترین ضربه بر جریان سیاسی اسلامگرای ترکیه به شمار میآمد. البته این اتفاق طالع اردوغان را درخشانتر کرد و موجب شد که بسیاری از جناحهای مختلف سیاسی از وی حمایت کنند.
حمایتهایی که بعد از جدایی او از حزب فضیلت در سال ۲۰۰۰ ادامه پیدا کرد و حتی بیشتر هم شد. کسانی که از او حمایت میکردند محافظهکاران، لیبرالها، اسلامگرایان، بخشهایی از کردها و حتی شماری از مارکسیستها بودند. با این حمایتها بود که وقتی حزب عدالت و توسعه به رهبری وی در سال ۲۰۰۱ تشکیل شد، به راحتی در اولین انتخابات تبدیل به محبوبترین حزب ترکیه شد. دو سال بعد در انتخابات محلی این حزب ۷۵ درصد آرا را از آن خود کرد که این اتفاقی بینظیر در تاریخ ترکیه بود.
آنها با شعار “خدمت” توانستند شهرداریها را از آن خود کنند. این رویهای بود که در دل حزب رفاه بنیانگذاری شده بود و امروزه از آن به “شهرداریگری رفاه” یاد میشود. این نوع شهرداریگری در سالهای اولیه این حزب، مبتنی بر ایده توسعه بود. اما بنیانگذاران این حزب علاوه بر ایده توسعه به دنبال برپایی عدالت نیز بودند. زمانی که شعار عدالت جزئی از گفتمان سیاسی اسلامگرایان ترکیه شد، به شعاری ملموس برای افرادی با گرایشهای اسلامی تبدیل شد، چرا که آنها از تبعیض سیستماتیک به ستوه آمده بودند و این شعار یکی از عوامل اشتیاق عمومی اسلامگرایان و بخشهای بزرگی از طبقات محروم به حزب جدید بود.
مفهوم عدالت نیز در این دوره دگرگون شد و امروز شاهدیم که همچنان در ترکیه عدالت مسئلهای حلنشده است. “عدالت” شعاری بود که رهبر مخالفین را همراه خیل طرفدارانش در سال ۲۰۱۷ با پای پیاده از آنکارا تا استانبول میکشاند. از سوی دیگر مفهوم توسعه نیز با توجه به وضعیت فعلی اقتصادی ترکیه زیر سوال رفته است
اردوغان در ردای سلطان
“دوران اردوغانی” دورهای است که در تاریخ سیاسی ترکیه جایگاهی ویژه دارد. در این دوران “اردوغان فقیر” توانست به رهبر حزب حاکم، نخستوزیر مقبول و در نهایت به رئیس جمهوری مقتدر بدل شود و مهری پاک نشدنی بر تاریخ سیاسی ترکیه بگذارد. در این دوران هم اردوغان و هم ترکیه افتوخیزهای جدیای را پشت سر گذاشتند. اردوغان از شهرداری که حامی طبیعت بود به حاکمی که با ساخت پل سوم بر روی بسفر -که خود در زمان شهردار بودنش به شدت با آن مخالف بود- ، احداث فرودگاه جدید و سایر پروژههایی که با نادیده گرفتن عوامل زیستی صرفا در پی توسعه شهرهای بزرگ بود، تبدیل شد.
همچنین با سرکوب مخالفین و زندانی کردن روزنامهنگاران منتقد، ترکیه از یک مدل سیاسی برای کشورهای اسلامی به کشوری که “دیکتاتوری خاورمیانهای” دارد، تغییر چهره داد. هم دوره اوج و هم روزگار حضیض ترکیه در این دوران جای دارد و این هر دو محصول سیاستهای شخص اردوغان است.
همچنین مفهوم عدالت نیز در این دوره دگرگون شد و امروز شاهدیم که همچنان در ترکیه عدالت مسئلهای حلنشده است. “عدالت” شعاری بود که رهبر مخالفین را همراه خیل طرفدارانش در سال ۲۰۱۷ پای پیاده از آنکارا تا استانبول میکشاند. از سوی دیگر مفهوم توسعه نیز با توجه به وضعیت فعلی اقتصادی ترکیه زیر سوال رفته است.
در کنار به چالش کشیده شدن دو آرمان اصلی حزب در این سالها، بسیاری از حامیان اولیه حزب عدالت و توسعه نیز به واسطه سیاستهای اردوغان از حزب و شخص او فاصله گرفتهاند. بخشی از بدنه لیبرالهای ترکیه و بعضی چهرههای مارکسیست که در ابتدا از ایدههای این حزب دفاع میکردند، از سال ۲۰۱۳ و مخصوصاً بعد از جریان پارکِ گزی نیز از این حزب فاصله گرفتند. کردها هم که در دوران زمامداری او به بعضی از حقوق درخواستی خود رسیده بودند و با شکلگیری گفتمان صلح، امید به آشتی در ترکیه بیش از همیشه نزدیک به نظر میرسید، با تغییر استراتژی اردوغان و جنگ در مناطق کردنشین، حمایت خود را از او بازپس گرفتند. همچنین برخی از جریانهای اسلامگرا نیز از همین دوره در تکاپو برای جدا شدن از بدنه حزب بودند. زمانی که اردوغان در سال ۲۰۱۴ در شرف رسیدن به ریاست جمهوری بود، با یکی از مهمترین جریانهای اسلامگرای حامی خود یعنی فتح الله گولن نیز دچار اختلاف نظر شد.
اردوغان، تا قبل از این اختلاف، فتح الله گولن را استاد خود خوانده و پیوسته در پی آن بود که او را که ساکن آمریکاست به ترکیه بازگرداند. اما این رابطه استاد و شاگردی در سال ۲۰۱۴ دگرگون شد و جماعت گولن تلاش کرد تا پرونده های اقتصادی حزب اردوغان را آشکار کرده و اینگونه از محبوبیت او بکاهد. اما محبوبیت اردوغان چندان کاهش نیافت و توانست در انتخابات ریاست جمهوری حدود ۵۲ درصد آرا را بهدست آورد.
بعدتر زمانی که کودتای سال ۲۰۱۶ رخ داد، حزب عدالت و توسعه انگشت اتهام را به سوی گولن نشانه گرفت. اردوغان، برخلاف گولن که طرفدارانش بیشتر طبقهی الیت محافظهکار هستند، در محلات و در میان عامهی مردم طرفدار دارد و از این دارایی برای مقابله با کودتا استفاده کرد. این کودتای نافرجام فرصتی برای اردوغان فراهم آورد تا با حمایت طرفداران پرشور و پر تعدادش، مخالفان را از دستگاه اداری کشور پاکسازی کرده و مخالف قبلی خود یعنی حزب ملیگرای حرکت ملی را به شریک سیاسی خود بدل کند.
در ترکیه همین عشق و نفرت به اردوغان استع که باعث مشارکت بیش از هشتاد درصدی در انتخابات میشود. عدهای رفتن او را به هر قیمتی میخواهند و بخش دیگر از جامعه ماندن او را به هر بهایی
پرده میانی یا آغاز یک پایان؟
از دست دادن استانبول که اردوغان حیات سیاسی خود را از این شهر شروع کرده بود، نه فقط از دست دادن شهرداری بزرگترین شهر ترکیه که به نوعی قبول شکست نمادین در جایی است که نردبان ترقی سیاسیاش بوده است.
شخصیت اردوغان به نوعی است که حتی پس از شکست دادن کودتا و برنده شدن در رفراندم و انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات محلی اخیر را به فضای دو قطبی سیاسی تبدیل کرد. این انتخابات که به نسبتِ انتخابات مجلس و ریاست جمهوری معمولا از اهمیت کمتری برخوردار است، تبدیل به نوعی رفراندوم عمومی برای تائید و یا مخالفت با او شد. اردوغان در مقام رئیس جمهور، یک تنه تمام برنامههای انتخاباتی حزب را پیش برده و در سخنرانی های انتخاباتی حزب خود در شهرهای کوچک و بزرگ ظاهر شد و به نفع کاندیداهای حزب عدالت و توسعه سخنرانی کرد. مخالفان را تهدید و آنها را به حزب کارگران کردستان و یا جنبش گولن، که ترکیه آنها را سازمانهایی تروریستی میداند، منتسب کرده و رای آوردن حزب خود را به مسالهی بقای ترکیه تبدیل کرد.
شکست وی در چند شهر بزرگ ترکیه روحی تازه در اردوگاه مخالفان دمیده و امید به تغییر را در این جبهه افزایش داده است. از سویی دیگر مدتهای مدیدی است که مخالفان اردوغان منتظر انشعابی در این حزب هستند، اما اردوغان علیرغم کنار گذاشتن بسیاری از رهبران و نیروهای تاثیرگذار حزب عدالت و توسعه از قبیل عبدالله گل، احمد داوود اوغلو و … تاکنون اجازه هیچگونه انشعابی را در این حزب نداده است.
مرکزیت و سنگینی اردوغان اساسا از حزب عدالت و توسعه بیشتر است و نظرسنجیها گاه فاصلهای ۳۰ درصدی را میان وی و حزبش نشان میدهند. مسئله اقبال عمومی به اردوغان و از سوی دیگر حضور کاریزماتیک وی در فضای سیاسی ترکیه را می توان عمده دلایلی دانست که مانع از انشعاب در این حزب شده است. اگر چه چند سالی است که زمزمه انشعاب در حزب به گوش می رسد. می توان گفت حتی قبل از انتخابات اخیر احتمال انشعاب مجددا مطرح شد اما عملی نشد. با توجه به تشدید فضای دوقطبی و وضعیت اقتصادی موجود، جدا شدن شاخه جدیدی از حزب در آیندهای نزدیک، بسیار بعید به نظر میرسد.
در شرایط جدید اردوغان با دو انتخاب روبرو است: یا وی باید انتخابات اخیر را شکستی برای حزب عدالت و توسعه و سیاستهای خود دانسته و در پی ترمیم شکاف اجتماعی پیش آمده میان خود و بدنه جامعه برآمده و به ایده های اولیهای که باعث اقبال عمومی او شده بود باز گردد و یا رویکرد موجود را ادامه داده و با حملهای دیگر سعی در به کرسی نشاندن سیاستهای جاری خود کند.
اما اردوغان از سال ۲۰۰۳ تا به امروز نشان داده است که با باخت میانه خوبی ندارد و انتقاد را تحمل نمیکند. هرچند این رویکرد در میان مخالفانش و بسیاری از انجمنهای دفاع از آزادی بیان و حقوق بشر انتقادات زیادی را برانگیخته است اما به همان اندازه در میان طرفدارانش که او را رئیس و مردِ بلند-اشاره به قد بلند وی- میخوانند شور و شوق بر میانگیزاند. هرچند ناظران بسیاری از فضای دو قطبی ایجاد شده در ترکیه نگراناند و این فضای را موجب افزایش تنشهای سیاسی و اجتماعی در ترکیهی امروزی میدانند، به نظر میرسد سخنان و رفتار سیاسی اردوغان یکی از اصلیترین مسببان ایجاد این فضای دو قطبی بوده و او نیز با آگاهی از این فضا برای پیشبرد برنامههای خود استفاده میکند.
امروز در ترکیه همین عشق و نفرت به اوست که باعث مشارکت بیش از هشتاد درصدی در انتخابات میشود. عدهای رفتن او را به هر قیمتی میخواهند و بخش دیگر از جامعه ماندن او را به هر بهایی.
اما این واقعیت که حزب عدالت و توسعه و شخص اردوغان از سال ۲۰۰۲ تا به امروز هیچگاه در هیچ انتخابات سراسریای شکست نخورده است، تغییر سیاستهای اردوغان را چندان محتمل نمینماید و این نشانی از محبوبیت هنوز پایدار این حزب و شخص اردوغان نزد بسیاری از مردم ترکیه است.
منبع بی بی سی
بیشتر بخوانید:
- انتخابات ترکیه؛ کاندیدای مخالفان میگوید اردوغان باید شکست را بپذیرد
- انتخابات ترکیه؛ چگونه کردها با استراتژی حزب اردوغان را کنار زدند
- انتخابات ترکیه، تازهترین زورآزمایی مخالفان اردوغان
- کودتای ترکیه؛ پیروزی اردوغان، کدام پیروزی؟
- کودتای ترکیه؛ تئاتری که ژنرالها خودکشی کردند
- معترضان استانبول پس از خروج از پارک گزی با پلیس درگیر شدند