ایران علیه سعودی

9d3c7caa-f963-4eee-8c76-0b7024b07b9a_3x4_142x185

عبدالرحمن الراشد

در این بخش تنها می‌خواهم روی تاثیر گذاری توافق هسته‌ای غربی-ایرانی بر رابطه دو رقیب بزرگ منطقه‌ای، سعودی و ایران، تمرکز کنم. پیش از آن‌که باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا در مذاکرات را با نظام ایران باز کند، معرفی رابطه آسان بود. سعودی در‌‌ همان اردوگاه سیاسی و اقتصادی بود. اما اکنون دولت اوباما، ایران را شریک خود می‌داند آن هم نه تنها در مذاکرات هسته‌ای بلکه در عملیات نظامی علیه گروه داعش در عراق و سوریه و همچنین علیه طالبان در افغانستان. عملا دیگر آمریکا دشمن نظام آیت‌الله خمینی نیست.

یکی از مذاکره کنندگان بلندپایه ایران در گفت‌وگو با شبکه «سی. ان. ان» از راز این تغییر سخن گفت. او اظهار داشت آمریکایی‌ها دریافتند که پس از تحریم بلندمدت بر ایران، نظام این کشور یکی از باثبات‌ترین و تاثیرگذار‌ترین نظام‌ها است! به طور طبع هرکس ایران را بشناسد درک می‌کند سخنان این شخص به طور کامل دقیق نیست. ایران همچون سوریه و عراق زمان صدام، بر ایده‌ئولوژی امنیتی استور است. نظام صدام یک روز پس از حمله آمریکا از هم فروپاشید. نظام سوریه هم که به قدرت امنیتی شهرت داشت، بلافاصله پس از حاکمیت فضای ترس بر آن، از سوی انقلابیون که فاقد دفاع زمینی و موشک ضد هواپیما بودند و تنها با اسلحه سبک می‌جنگند، محاصره شد. در نتیجه توان امنیتی نظامی ایران شاید عامل فروپاشیش شود و نه برعکس. انقلاب سبز توسط ده‌‌ها هزار جوان ایرانی به پا خواست. آن‌ها خیابان‌ها را پر کردند و به صراحت خواستار سرنگونی نظام آیت‌الله شدند. نیروهای بسیج اقدام به سرکوب آن‌ها کردند و توانستند نخستین انقلاب مردمی پس از سرنگونی نظام شاه را خاموش کنند. اما چیزی وجود ندارد که مانع از تکرار شورش جوانان شوند به ویژه اگر نظام درهای خود را بگشاید.

سعودی در مقابل کشوری است که برپایه مشروعیت سیاسی و دینی برخاسته است که قبیله، دین و نفت به آن علاوه می‌شود. سعودی همچون دیگر کشورهای عربی خلیج، برای راضی نگاه داشتن شهروندانش بسیار خرج می‌کند. بر خلاف ایران که بیشتر درآمد‌هایش را برای نیروهای نظامی و امنیتی و همچنین پروژه اتمی‌اش هزینه می‌کند. سعودی و ایران در بسیاری از صفات شبیه هم هستند. کریم سجاد‌پور از موسسه کارینگی رقابت ایرانی-سعودی را به عنوان رهبران دو طایفه سنی و شیعه و دو قومیت عربی و فارسی تحلیل می‌کند. آن‌ها همچنین بر سر ائتلاف با اردوگاه غربی یا مقابله با آن رقابت می‌کنند. سه گانه‌ای که ضلع دشمنی ایران با غربش در حال حذف شدن است. پس از اعلام توافق، نظام ایران آشتی خود با ایالات متحده را به گونه‌ای برای مردم خود به تصویر خواهد کشید که گویا غرب تسلیمش شده و ایران پیروز این نبرد بوده است. دنیس راس معتقد است که این توافق تا زمان امضای آن توافق واقعی نیست و همچنان جزئیات بسیاری وجود دارد که باید بر سر آن مذاکره کرد و ایرانی‌ها را در صورت توافق در قید و بند قرار می‌دهد.

اما اگر ایران به توافقنامه هسته‌ای پایبند نباشد، مشکل بزرگی برای اسرائیل خواهد بود. اسرائیل بیم آن دارد که نظام فاشسیم دینی، روزی دکمه بمب اتمی را فشار دهد و سه میلیون یهودی را نابود کند. ایران پیش‌تر و در دهه هشتاد قرن گذشته با نام خدا و حسین، یک میلیون ایرانی را قربانی کرد آن هم در حالی که صدام به خاطر وضعیت نظامی ضعیفش، آماده صلح بود. ایران آتش بس را هنگامی پذیرفت که در شکست صدام شکست خود.

اما کشورهای خلیجی و به طور مشخص سعودی، امارات، قطر، کویت و بحرین؛ این کشور‌ها از چند دهه پیش در کابوس حمله ایران به سر می‌برند؛ کابوسی که حتی زمان شاه وجود داشت. اکنون و پس از توافق هسته‌ای، هیچ شکی وجود ندارد که خطر دو جندان شده است. به دلیل توافق جدید، احساسی از خشم از دولت اوباما وجود دارد زیرا او منطقه را به پایین‌ترین بها فروخت و آن را برای مقابله با سرنوشتش در برابر کشوری شرور‌‌ رها کرد؛ آن هم منطقه‌ای که سال‌های درازی برای احترام به تعهدات خود به غرب تلاش کرد. پیش‌تر درباره این زاویه از منظر طرح آیزنهاور که در سال ۱۹۵۷ امضا شد، نوشتم. طی آن معاهده ایالات متحده متعهد به دفاع از سعودی شد. برای اطمینان دادن بع سعودی‌ها، باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا چندی پیش بر این تعهد تاکید کرد و گفت که متعهد به دفاع از سعودی است. به طور طبع این سخن حد و حدودش مشخص نشده و قابل تغییر است. اوباما باید در این باره روشن‌تر سخن می‌گفت تا بتواند هرگونه اندیشه ایرانی برای حمله به سعودی در مدت زمان توافق اتمی را هرچند جنگی نیابتی باشد، متوقف کند. سعودی کشوری صلح جو است و در پی حمله به ایران نیست. عکس آن صحیح است. در اینجا چنانچه آمریکایی‌ها به صراحت از پایبندی خود به دفاع از سعودی در مقابل ایران و عراق سخن نگویند، ما در مقابل آشوب منطقه‌ای بزرگی در نتیجه توافق اتمی خواهیم بود، ایرانی‌ها تبلیغ می‌کنند که اوباما به امنیت خلیج و همپیمانان ایالات متحده در منطقه اهمیتی نمی‌دهد. این اندیشه ایرانی باعث جنگ‌های منطقه‌ای بیشتری خواهد شد.

سعودی و چهار کشور خلیجی امارات، قطر، کویت و بحرین، در صورت لزوم قادر به مقابله با ایران هستند، اما چنین جنگی هزینه بزرگی از آشوب و ویرانی را بر همه تحمیل خواهد کرد. خشم بسیاری علیه دولت اوباما وجود دارد زیرا تنش با ایران را در حد هسته‌ای تقلیل می‌دهد در حالی که نظام تهران در پی دستاوردهای جغرافیایی بیشتر است. همواره جنگ‌های ایران علیه کشورهای خلیج بود و نه اسرائیل. ایران امروز در تلاش است با بی‌طرف کردن غرب، خود را به عنوان قدرتی منطقه‌ای تحمیل کند؛ مساله‌ای که به چند دلیل آسان نخواهد بود و از جمله این دلایل، اختلاف فرقه‌ای است. ایران رهبری شیعیان را بر عهده دارد؛ طایفه‌ای کوچک که نسبت آن در مقابل سنی‌ها یک به نه است. در نتیجه ایالات متحده به دلیل موضع ساده لوحانه خود در تنش میان مسلمانان، به دشمن اکثر مسلمانان تبدیل خواهد شد. از واشنگتن خواسته نشده که موضعی خصمانه با کسی بگیرد، اما دادن اجازه به ایران که پس از بیست سال به کشوری هسته‌ای تبدیل شود یا این‌که دادن اجازه به آن تا به کشور منطقه‌ای صاحب هیمنه تبدیل شود، باعث آغاز تنش منطقه‌ای بلند مدت خواهد شد که طی آن قیمت نفت بالا خواهد رفت و گروه‌های تندروی تروریست رشد خواهند کرد.

منبع العربیه