صدای امریکا
هر روز خبرهای متفاوتی درباره اعتراض های بازنشستگان نسبت به ماه ها عدم دریافت حقوق شان مخابره می شود. مردمانی که هرکدام تقریبا نزدیک به سه دهه برای این مرز و بوم زحمت کشیدند و بسیاری از آنها حالا در دوران بازنشستگی نمی دانند که مستمری ماه بعدشان چه روزی واریز می شود؟ اصلا واریز می شود یا خیر؟ این چنین است که کاسه صبرشان لبریز می شود و در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ ناچار دست به تجمع می زنند و شعار می دهند: «عزا عزاست امروز، حقوق بازنشسته زیر عباست امروز»؛ «این همه بی عدالتی، هرگز ندیده ملتی»؛ «ظلم و ستم کافیه، سفره ما خالیه».
بحران عدم پرداخت حقوق بازنشستگان به یک فاجعه ملی تبدیل می شود، تا جایی که یکی از نهادهای دولتی «مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی» در آذرماه سال گذشته با انتشار گزارشی رسما هشدار داد که ورشکستگی سازمان تامین اجتماعی، به دلیل تنوعِ اقشارِ تحتِ پوشش و گستردگی جغرافیایی آن، باعث بروز ناآرامی های گسترده اجتماعی در سراسر کشور خواهد شد.
صندوق های بازنشستگی در همه کشورها با هدف تامین رفاه و آسایش افراد در دوران بازنشستگی تشکیل می شوند بدین گونه که هرماه مبلغ مشخصی از طرف کارمند، کارگر یا کارفرما به صندوق بازنشستگی واریز می شود. صندوق ها با دریافت این مبالغ، از یک سو بخشی از منابع و هزینه پرداخت مستمری به بازنشسته ها را دریافت می کنند و از سوی دیگر، با سرمایه گذاری در بازارهای مطمئن، عملا توانایی مالی و اقتصادی خود را افزایش می دهند. به طور خلاصه، تمام این فرایند برای این است که بازنشسته ها بعد از سال ها و چند دهه کار و فعالیت، در آسایش و آرامش خاطر اقتصادی روزگار بگذرانند، استراحت کنند و از زندگی لذت ببرند.
صندوق های بازنشستگی در جمهوری اسلامی با چنان بحرانی مواجه هستند که نه تنها از پرداخت مستمری بازنشسته ها بازمانده بلکه عملا ورشکسته شده اند. در ایران ۱۸ صندوق بزرگ بازنشستگی وجود دارد که به گفته مقام های مسئول ! غیر از «صندوق بازنشستگی تامین اجتماعی» که تازه در حالت سر به سر قرار دارد، بقیه صندوق ها رسما ورشکسته اند، مدت ها هم هست که ورشکسته شده اند.
مقام های دولتی ناچار به این بحران دردناک اعتراف می کنند و آن را یکی از «اَبَر چالش های اقتصادی» نظام لقب داده اند که اینک جنبه سیاسی و امنیتی نیز یافته است.
این «ابر چالش» از کجا ریشه می گیرد؟
بخش اصلی منابع مالی صندوق های بازنشستگی از بیمه های پرداختی توسط افراد شاغل تامین می شود.
برهم خوردن نسبت تعداد بیمه شدگان و مستمری بگیران، عملا مهمترین عاملی است که صندوق های بازنشستگی در ایران را به بحران کشانده است.
علی ربیعی، وزیر پیشین کار در دولت حسن روحانی و از امنیتی ترین چهره های اصلاح طلب به عمق بحران اعتراف می کند. به گفته وی، تعداد بازنشستگان تامین اجتماعی از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۸۳ حدودا یک میلیون و ۳۰۰ هزارنفر بود اما به دلیل سیاست های اشتباهی همچون بازنشستگی های پیش از موعد، شمار افرادی که ظرف مدت ۹ سال از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۲ بازنشسته شدند، برابر با کل سی سال قبل از آن بوده است. به علاوه، یکی دیگر از مهمترین دلایل ورشکستگی صندوق های بازنشستگی، بیکاری و رکود اقتصادی حاکم بر کل اقتصاد ایران است. بیکاری بیشتر، مترادف است با حق بیمه پرداختی کمتر و منابع مالی ضعیف تر برای صندوق ها. رکود اقتصادی حاکم بر کل کشور نیز عملا امکان سرمایه گذاری صندوق ها و سودآوری از این طریق را از بین می برد و بدین ترتیب، اساسا هیچ تعادلی بین ورودی و خروجی صندوق ها برقرار نمی شود.
رقم ها و وعده های پوشالی محمود احمدی نژاد و حسن روحانی مبنی بر ایجاد صدها هزارشغل در سال، شاید در کوتاه مدت عده ای را برای حضور در انتخابات متقاعد کند، اما تنها یکی از پیامدهای بحران بیکاری، همین بهم خوردن تعادل بین جریان ورودی و خروجی صندوق ها و شکل گیری «اَبَرچالش صندوق های بازنشستگی» است.
برخلاف وعده های حسن روحانی و همه روسای جمهور اصلاح طلب و اصولگرا، بحران بیکاری در ایران همچنان پابرجاست؛ طبق یکی از آخرین گزارش های «مرکز آمار ایران»، نرخ بیکاری جوانان در بهار امسال با افزایش نسبت به زمستان سال ۱۳۹۶ به ۲۵ و نیم درصد رسیده است؛ هرچند که کارشناسان و نهادهای غیردولتی، نرخ واقعی بیکاری را بسیار فراتر می دانند.
رکود و تعطیلی هزاران کارگاه و کارخانه کوچک و بزرگ در سراسر کشور طی سال های اخیر باعث شده تا کارفرماها نیز حق بیمه ای برای کارکنان خود نپردازند و یا به دلیل بی ثباتی اقتصادی، اساسا بسیاری از پرسنل خود را بیمه نمی کنند. همه اینها، یعنی کمتر و کمتر شدن بیمه های دریافتی توسط صندوق ها.
در کنار این عوامل و در نگاهی بلندمدت، کاهش شدید تمایل به ازدواج و باروری در میان ایرانیان نیز از شمار نیروهای کار در ایران کاسته است.
کسری شدید منابع مالی این صندوق ها باعث شده تا دولت برای جلوگیری از افزایش اعتراض بازنشسته ها و کنترل موقتی بحران، وارد ماجرا شود و هرسال پرداختِ بخش زیادی از مستمری بازنشسته ها را برعهده بگیرد. براساس گزارش «سازمان برنامه و بودجه کشور» در سال ۱۳۸۴ حدودا ۴۵ درصد از منابع صندوق های بازنشستگی توسط دولت تامین می شد اما این رقم در سال ۱۳۹۴ یعنی طی ده سال به حدود ۸۰ درصد افزایش یافته است. حسن روحانی در اردیبهشت ماه گذشته گفت که ۵۵درصد از کل درآمد نفتی کشور، به حساب صندوق های بازنشستگی ریخته می شود.
یعنی دولت مرتبا از بودجه عمرانی کشور می زند، از بودجه عرصه هایی مثل سلامت، بهداشت، آموزش و پرورش، راهداری و فرهنگ می زند و می ریزد در شکم صندوق هایی که به سبب فساد، ناکارآمدی و مدیریت های نالایق، رسما ورشکسته شده اند؛ این تنها یکی از دلایلی است که ایران، «آباد» نمی شود!
در کنار همه این عوامل، صندوق های بازنشستگی به حیات خلوت مدیران دولتی تبدیل شده؛ یا به قول یکی از اعضای مجلس شورای اسلامی «صندوق ها، عملا بازیچه دست دولت ها هستند». یکی دیگر از مقام های مسئول نیز گفته که «در چند دهه اخیر، بسیاری از مدیران و کارشناسان صندوق های بازنشستگی کلا هیچ سررشته ای از علوم مالی، سرمایه گذاری، اقتصاد، حسابداری و رشته های مشابه نداشتند».
صندوق های بازنشستگی همچون بسیاری از نهادهای دیگر در جمهوری اسلامی به شدت آلوده به رانت و فساد اقتصادی هستند به طوری که تاکنون گزارش های متعددی از هزاران میلیارد تومان سوء استفاده های مالی در این صندوق ها منتشر شده است. از جمله، نایب رییس «کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی» با تایید آلودگی مسئولان صندوق های بازنشستگی به فساد اقتصادی می گوید که «امروز به جایی رسیده ایم که باید بگردیم تا یک مسئول سالم پیدا کنیم.»
در نمونه ای دیگر، محمود اسلامیان، مدیرعامل وقت «صندوق بازنشستگی ایران» در آذرماه سال ۱۳۹۴ بخش هایی از جزییات فساد مالی، زمین خواری و معامله های صوری در این صندوق را برملا می کند و می گوید که «یک زمین ۱۵۰ میلیارد تومانی در اتوبان صدر، تنها به بهای ۳۲ میلیارد تومان به فروش رسیده و فرد متخلف فقط ۷ میلیارد تومان پول نقد و چند آپارتمان به ارزش ۱۶ میلیارد تومان داده است.» به این ترتیب، این فرد زمین ۱۵۰ میلیارد تومانی را تنها به بهای ۲۳ میلیارد تومان بالا کشید! یعنی دقیقا ۱۲۷ میلیارد تومان ارزان تر! ۱۲۷ میلیارد تومان!
در مثالی دیگر، یک عضو «کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی» در دی ماه سال گذشته می گوید که «بزرگی فاجعه صندوق های بازنشستگی را نمی توان تصور کرد» چون «دولت هرجا مدیری بی کفایت است و برای او جایی پیدا نمی شود، او را بالا سر یکی از صندوق ها می گذارد و می گوید برو مدیریت کن!»
اما بی تردید یکی از جنجالی ترین پرونده های فساد در صندوق های بازنشستگی مربوط است به «صندوق ذخیره فرهنگیان». یعنی صندوقی مرتبط با یکی از شریف ترین و در عین حال ضعیف ترین اقشار جامعه در ایران: معلم ها و اهالی آموزش و پرورش. «صندوق ذخیره فرهنگیان» بیش از دو دهه قبل یعنی در میانه دهه ۱۳۷۰ با هدف کمک و تامین مالی فرهنگیان در دوران بازنشستگی تاسیس می شود. بدین منظور، هرماه «۵ درصد» از فیش حقوقی فرهنگیان مستقیما به حساب این صندوق واریز می شود.
نخستین خبرها در خصوص فساد مالی در این صندوق با رقم باورنکردنی ۸۰۰۰ میلیاردتومان منتشر می شود. این اما پایان ماجرا نیست چون گزارش های بعدی نشان می دهد که رقم واقعی تقریبا دوبرابر آن است به طوری که در آبان ماه سال گذشته یک عضو «کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی»، رقم تخلفات در این صندوق را «بالای ۱۴ تا ۱۵ هزار میلیارد تومان» اعلام می کند. به گفته وی، نه تنها در خود این صندوق، بلکه در شرکت های تابعه آن بویژه در «بانک سرمایه» نیز تخلف های مالی سیستماتیک و پُردامنه ای رخ داده است. رفته رفته موارد بیشتری از فساد و رانت های میلیاردی در این صندوق فاش می شود از جمله اینکه برخی افراد تنها با یک چک و البته زد و بندهایی در پشت پرده، مبلغ «۲۰۰ میلیارد تومان وام» از این صندوق دریافت کرده اند و یا در موردی دیگر، فقط یک نفر مبلغ ۳ هزار و ۹۰۰ میلیارد تومان به «بانک سرمایه» زیرمجموعه «صندوق ذخیره فرهنگیان» بدهکار است و کسی هم پیگیر آن نیست!
در نهایت، گزارش یک گروه از اعضای «مجلس شورای اسلامی» درباره گستردگی فسادهای مالی در صندوق ذخیره فرهنگیان، می گوید که «به طور کلی، تخلف و ارتکاب جرم در این صندوق نهادینه شده است.»
این پرونده زمانی بیشتر در رسانه ها و افکار عمومی مورد توجه قرار می گیرد که پای سریال پرمخاطب «شهرزاد» نیز به این ماجرا باز می شود و در آبان ماه سال ۱۳۹۵ «محمد امامی» یکی از سرمایه گذاران اصلی «شهرزاد» در ارتباط با «فساد صندوق ذخیره فرهنگیان» بازداشت می گردد. یک عضو «مجلس شورای اسلامی» در خرداد ۱۳۹۶ می گوید که «تاکنون چند نفر متهم مرتبط با پرونده صندوق ذخیره فرهنگیان را از هواپیما پایین آورده و برگرداندهاند.»
باری؛ «صندوق بازنشستگی» یک نهاد مهم و محصول دنیای مدرن است اما در جمهوری اسلامی، همچون سایر دستاوردهای دنیای مدرن، به قهقرا می رود و به فاجعه بارترین شکل ممکن، مدیریت می شود و اگرچه میلیاردها تومان رانت و وام های بی بازگشت برای آقازاده ها و مدیران دولتی به همراه می آورد اما برای بازنشستگان، یعنی اصلی ترین صاحبان صندوق ها، به جای فراهم آوردن آسایش و رفاه، منبع نگرانی و آشفتگی آنها و خانواده هایشان می شود.
به گفته یکی از فعالان مدنی بازنشستگان، در حال حاضر ۴۸درصد از بازنشستگان تامین اجتماعی هیچ گونه بیمه و مزایایی ندارند، ۵۲ درصد از حقوق کافی برخوردار نیستند و ۳۴ درصد نیز از خدمات بهداشت و درمان محروم اند.
بازنشستگان همچنان با سختی روزگار می گذرانند؛ پدر و مادرهای آبروداری که بعد از سالها کار و زحمت، حالا در اعتراض به ماه ها دریافت نکردن مستمری، در مقابل نهادهای دولتی سفره خالی پهن می کنند. سفره هایی که البته خالی و خالی تر می شوند؛ این صورت های شریف دیگر حتی با سیلی نیز سرخ نمی شوند؛ این صورت های شریف…