برای آزادی ایران چگونه مبارزه مصلحانه ای با جمهوری اسلامی پذیرشوارگی ملی خواهد داشت

kambiz-bastatvat

کامبیز باسطوت

برخورد مخالفان حاکمیت سیاسی استبدادی رژیم حزب الله و دولت جمهوری اسلامی از سر آغاز شکل گرفتن آن با پرسش چگونگی آن بشکل نبرد نظامی و یا تسلیم مدنی کوتاه شده است. روند پیروزی حزب الله و اسلام سیاسی بر ایران با انفعال و تسلیم پذیری رژیم پادشاهی که بخش دمکراسی حکومت قانون اساسی مدنی را نادیده کرده بود امکان پذیر شد. و در این پیروزی اسلام سیاسی بر ایران در انقلاب اسلامی 1357  نیروهای سیاسی سکولار و غیر مذهبی مصدقیست و کمونیست نقش تعیین کننده ای بازی کردند چون سکولارهای پشیبانان سیاسی انقلاب 57 برای حاکمیت قانون اساسی مدنی بفراموشی سپرده انقلاب مشروطیت مبارزه نمیکردند. رژیم پادشاهی پهلوی ها با از بین بردن حکومت قانون اساسی و جانشین کردن ان با رژیم مترقی و سکولار خود به روان انقلاب مشروطیت و حکومت قانون اساسی مدنی پشت کرده بود. در دوران انقلاب مشروطیت وقتیکه محمد علی شاه کاخ مجلس شورای ملی را به توپ بست و به حکومت قانون اساسی پایان داد تبریز با جنگ و مبارزه ای دلیرانه نزدیک بیک سال از حکومت قانون اساسی و مجلس دفاع کرد و آتش مبارزه برای آزادی مردم و حکومت قانون اساسی را شعله ور نگاه داشت تا سرانجام آزادیخواهان مدنی انقلاب مشروطیت پیروز شدند و مجلس شورای ملی دوم تشکیل شد.

چنانچه انقلاب اسلامی 57 را ما برای سرنگونی حکومت قانون اساسی مدنی به رهبری دوباره زنده شده روان شیخ فضل الله نوری در خمینی دریافت کنیم. و مبارزه مخالفان جمهوری اسلامی را در چارچوب مبارزه آزادیخوهان برای حکومت قانون اساسی مدنی با اسلام سیاسی و حزب الله درک کنیم. میتوانیم از مبارزه مصلحانه هر شهری از ایران که جای تبریز در انقلاب مشروطیت را پر کند پشتیبانی کنیم. دیکتاتوری سیاسی رژیم پهلوی ها پیوستگی به حکومت قانون اساسی مشروطه نداشت و حکومت قانون اساسی مدنی مشروطه همواره پذیرشوارگی مردمی و قانونی خود را داشت و دارد. چنانچه نیروهای سیاسی سکولار دمکرات بتوانند داستانواره سیاسی تارخ معاصر ایران را که زیر داستانواره سیاسی کمونیستی و اسلام سیاسی از حافظه تاریخی مردم ایران پاک شده است دوباره زنده کنند مبارزه مصلحانه با رژیم جمهوری اسلامی بدون توجه به قومیت از پذیرشوارگی ملی برخوردار خواهد شد. دو نیروی سیاسی یکی کمونیستی و وابسته به روسیه که جایگاه وابستگی دربار محمدعلی شاه را در سیاست ایران به روسیه پرکرده است و دیگر اسلام سیاسی که در انقلاب مشروطیت به رهبری شیخفضل الله نوری بوده است و امروز خمینیسم آنرا در ایران و مجاهدین در خارج نمایندگی مینماید تکرار تاریخی مبارزه آزادیخواهان سکولار دمکرات ایران در دوران انقلاب مشروطیت است. با بسته شدن مجلس دوّم شورای ملی بوسیله ایرانیان وابسته به روسیه و دخالت مستقیم نظامی روسیه در ایران در 1289 خورشیدی حکومت مجلس قانون اساسی دوباره پایان میابد. ما میدانیم رضا شاه بدون همکارمجلس شورای ملی که گوهر رهبری سیاسی رضاشاه را بعد از گذراندن سال های غم انگیز ایران  از بسته شدن مجلس دوم تا  کودتای 1299 تجربه کرده بود، هرگز نمیتوانست رژیم خود را برپا کند.

ماهیت شرایط سیاسی ایران امروز چندان تفاوتی با ایران 1299 ندارد با این تفاوت که در این دوران  سیاستورزان فاسد، دروغگو و حیله گراسلام سیاسی در اتحادی با رژیم های دیکتاتوری مانند سوریه، کره شمالی، چین کمونیست و روسیه حکومت منسجمی با نیروی رزمی منسجم لیکن جدا از مردم و آلوده به خلسه اسلامی بر ایران ایجاد کرده اند. آن نیروی سیاسی که بنام حکومت قانون اساسی مدنی ملی وارد جنگ مصلحانه با حکومت مطرد مردمی حزب الله در ایران شود بدون ترید از پشتیبانی ملی و مردمی ایران برخوردار خواهد شد. آنچه بنام اصلاح طلبان رژیم اسلام سیاسی در بیش از دو دهه گذشته پدیدار شده اند و پرچم دار مبارزه مدنی با حکومت دشمن آزادی، شلاق، سنگ سار، اسید پاشی، شکنجه، زندانی کردن  آزادی خواهان، فریب دهندگان دینی مردم و اعدام هستند دسیسه دیگر اسلام سیاسی برای بقای خود و اجتناب از روبرو شدن با خشم ونفرت مردم ایران است. حکومت اسلامی در انقلاب 57 با تهدید حکومت پادشاهی مشروطه برای اجتناب از خونریزی آنرا وادار به تسلیم کرد. لیکن همان خونیزی که حکومت مشروطه پادشاهی برای پرهیز از آن حکومت ایران را به حزب الله تسلیم کرد رژیم اسلام سیاسی با بی پروائی بیمانند از نخستن روزهای حکومت خود به آن دست زد که بزرگترین بخش ان هم پیمان های سیاسی خود خمینیست ها بودند و سرانجام این خون مردم ایران بود که در جنگی که اسلام سیاسی با عراق برپا کرد بفراوانی ریخت و هرگز متوقف نشد و در حال حاضر در عراق و سوریه خون ریزی مردم ایران برای حکومت اسلامی ادامه دارد. تبلیغ مبارزه سیاسی مدنی با حکومت اسلام سیاسی در ایران سراب سیاسی است که نزدیک به چهار دهه تا بحال برای رسیدن به آن به درازا کشیده است و همچنین پایانی برای ان دیده نمیشود مگر برای خیال بافان سیاسی و یا پشتیبانان اسلام سیاسی زیر پوشش اصلاح طلبان اسلامی.

پدیده ای که در دوران حکومت اسلامی بعنوان یک نیروی سیاسی شکل گرفت کنگره ملیت های ایران است که از کردستان، آذربایجان، بلوچستان و اعراب خوزستان تشکیل شده است این گروه قومی که براحتی بیش از پنجاه درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهند و در سراسر ایران پراکنده شده اند و تنها به مکان جغرافیائی خود محدود نیستند خواستار حکومت فدرال در ایران هستند. لیکن ایران فدرال یا ایران با حکومت غیر متمرکز با دولت های مکانی جغرافیائی بدون حکومت قانون اساسی مدنی ایران نمیتواند بخود جنبه یک واقعیت تاریخی بدهد. و حکومت قانون اساسی مدنی در حافظه تاریخی مردم ایران که از وجهه گوبنده و ستایش انگیزی برخوردار است تنها انقلاب مشروطیت است که در آنزمان هر چند در دوران تاریخی کوتاه بر دو دشمن مردم ایران یکی اسلام سیاسی و دیگری پیاده کنندگان سیاست روسیه در ایران بودند پیروز شد. ما نباید فریب قالب سیاسی که این دو نیروی ضد مردمی در ایران برای خود میسازند را بخوریم محمدعلی شاه و کیانوری هر دو از وفاداری یکسانی به روسیه برخوردار بودند بدون در نظر گرفتن انیشه سیاسی که پشت آن پنهان شده بودند. همچنین اسلام سیاسی حاکم بر ایران که چهره واقعی خود را پشت شعارهای ضد غربی و آمریکائی پنهان میکند و تلاش میکند داستانواره سیاسی کمونیست ها و مصدقی ها را تکرار کند نباید ما را فریب دهد هر چند پشتیبانی مستقیم و غیر مستقیم این دونیرو را جلب مینماید چون حکومت اسلام سیاسی در نهایت رژیم سنگ سار، اسید پاشی، قانون شریعت عهد عتیق، تحقیر بانوان، دشمنی با آزادی انتخاب مردم  و همانندهای آن است.

مردم ایران برای آزادی فردی و اجتماعی خود دست به مبارزه مصلحانه خواهند زد لیکن خواستارساختار اندیشه ای پشت ان میباشند که استوار به جنبشی میباشد که بتواند حافظه تارخی مردم را به انقلاب آزادیخواهانه مشروطیت ارتباط بدهد. در مبارزه مصلحانه فداکارانه و درخشان تبریز برای برگشتن حکومت قانون اساسی مدنی به ایران اتهام تجزیه طلب بودن و ایجاد مجلس برای خود کردن را به تبریزیان زدند لیکن این اتهامات به مبارزان تبریز برای آزادی و مجلس شورای ملی هرگز باورکردنی نشد. حزب دمکرات کردستان چنانچه از مبارزه مصلحانه خود زیربنایی از  دمکراسی و حکومت قانون اساسی برای ایران بسازد و همان پرچم مبارزه را بردارد که تبریز در انقلاب مشروطیت برداشت چهره مبارزه مصلحانه آن با رژیم حزب الله از پذیرشوارگی مردمی برخوردار خواهد شد. و بشکل یک جنبش ملی برای آزادی مردم ایران و دمکراسی در خواهد آمد. تسلیم پذیران در برابر حکومت اسلام سیاسی نه تنها چهار چوب مردمی و ملی برای مبارزه مصلحانه به حزب دمکرات پیشنهاد نمیکنند بلکه مخالفت خود را با تغییر سیاست حزب دمکرات در پوشش مزورانه ای میپوشانند و میگویند چون اسرائیل و عربستان پشتیبان آن هستند بنابراین حزب با دشمنان ایران همکاری میکند. ایرادی که به حزب دمکرات وارد است در موضع رزمی جدید آن نیست بلکه در قومی بودن و ملی نبودن ان است. چنانچه حزب دمکرات مبارزه مصلحانه خود را سرآغاز جنبش ملی برای آزادی مردم ایران از چنگال خونریز جمهوری اسلامی ارائه دهد. آنچه دیگر اهمیتی نخواهد داشت مکان کمک های خارجی آن خواهد بود همانطور که در جنگ تبریز با محمدعلی شاه، تبریز از کمک های خارجی فراوانی بشکل اسلحه، پول، و جنگجو برخوردار بود.

کسانیکه تبلیغ مینمایند که دشمنان رژیم جمهوری اسلامی دشمنان ایران و مردم ایران هستند فریبکاران بزرگی هستند چون آن دوستان جمهوری اسلامی هستند که در واقع دشمن مردم ایران هستند و دشمنان جمهوری اسلامی دوستان مردم ایران هستند هر چند که این انتخاب آنها نباشد لیکن در نتیجه آن تأثیزی نمیگذارد. و همچنین دشمنان جمهوری اسلامی انتخاب های خود آن هستند و رژیم اسلامی سیاسی هرگاه بخواهد براحتی میتواند آن دشمنان را نداشته باشد. برای نمونه جمهوری اسلامی کافیست که دست از پشتیبانی از هوتی های یمن بردارد و شیعه های خاورمیانه را بر ضد عربستان تحریک نکند آنوقت خواهید دید که چگونه این دو دوستان نزدیکی خواهند شد. آنچه سرنوشت جنگ مصلحانه بر ضد جمهوری اسلامی را تعیین مینماید و آنرا از پشتیبانی و پذیرشوارکی مردم برخوردار خواهد کرد سرشت ایرانی و ملی بودن ان است. هرگاه کردستان ایران خود را سنگر مبارزه با جمهوری اسلامی در سپهر ملی و ایرانی جای دهد آنگاه خواهد دید که چگونه تغییری در برخورد مردم با آن روبرو خواهد شد. آنچه در آن نمیتوان تردید کرد مطرود و منفور بودن رژیم جمهوری اسلامی در میان مردم ایران است. پایگاه سیاسی رژیم اسلام سیاسی در میان مردم اندک است و تنها محدوود به حزب الله و کادر های نظامی وابسته به ان است. جمهوری اسلامی بدون دیکتاتوری نظامی یک روز  نمیتواند ادامه پیدا کند. آنجه ضمانت کننده بقای حکومت اسلام سیاسی است نیروی نظامی آن است. نیروی نظامی که در دوران حکومت آن مردم بارها شاهد درنده خوئی ان بوده اند.

بخشی از مخالفان جمهوری اسلامی در این توهم  شناورند که آمریکا یا یک کشور دیگری رژیم اسلام سیاسی را در ایران سرنگون خواهد کرد. لیکن تاریخ زندگی رژیم اسلام سیاسی بما نشان میدهد که هیچ کشور خارجی که آمریکا هم جزو آن است اشتهای چنین کاری را ندارند و سیاست آنها وقت گذرانی است تا مردم ایران نیروی سیاسی خود را انتخاب کنند و تکلیف خود را با بعضی از نیروهای سیاسی خود روشن کنند. آمریکا در دولت کارتر با تمام آگاهی که از برآمدن رژیم اسلامی داشت هرگز دست به اقدامی جدی برضد آن نزد و تن به هرگونه خواری مانند گروگان گیری داد. دولت ریگان با تمام ظاهر مستحکم خود در برابر جمهوری اسلامی وقتیکه عوامل جمهوری اسلامی بیش از پانصد ملوان آمریکای را در لبنان کشتند دست به اقدامی بیشتر از ایجاد محدودیت های اقتصادی نزد. حمله کادرهای جمهوری اسلامی به خوابگاه آمریکائی ها در عربستان در کوبار، حمله به کشتی جنگی آمریکا در بندر عدن در یمن، گروگان گیری آمریکائی ها در لبنان و حتی کشتار سربازان آمریکائی در عراق با مهمات و اسلحه رژیم جمهوری اسلامی توسط شیعه های آموزش دیده زیر نظر حزب الله نتوانست آمریکا را وارد جنگ با جمهوری اسلامی کند. حتی وقتیکه آمریکا تصمیم گرفت در جنگی در خاورمیانه وارد شود دشمن دومش که عراق بود را  انتخاب کرد و از دخالت مستقیم در سیاست ایران اجتناب کرد. آخرین بخش سیاست آمریکا در برابر جمهوری اسلامی انباشته از همکاری و فراهم کردن امکانات برای جمهوری اسلامی است ودر پی جلب دوستی آن است و توجه جدی به دشمنی آشکار رژیم حزب الله با آمریکا نمینماید. آمریکا ثابت کرده است که برای نابود کردن رژیم جمهوری اسلامی اشتهائی ندارد در واقع ما باید باورکنیم که دنیای قرن بیست یکم  مانند دنیای قرن نوزدهم و اوایل بیستم نیست. هر ملتی میباید خودش سرنوشت خود را تعین کند و نیروی سیاسی را در میان خود انتخاب کند و بر کشور حاکم کند که غیر از طبقه حاکمه مردم اشتیاق داشته باشند در آن زندگی کنند. کشوری که بیشتر مردمش میخواهند کشور خود را ترک کنند آن مردم از جایگاه سیاسی باید نگاهی جدی بخود بکنند و بیماری سیاسی خود را تشخیص دهند و اقدام به معالجه آن کنند. کشوری که حتی نسل دوّم طبقه حاکمه اش ترجیح میدهند در کشورهای غربی زندگی کنند و تنها برای گردش به کشورش بروند مشکل سیاسیش جدی تر ازاین است که بشود تصور انرا کرد. کادرهای نیروهای سیاسی که انقلاب میکنند تا پیروز شوند تا بد شانس هایشان بدست همرزمان سیاسیشان در انقلاب قتل عام شوند و بجاماندگانشان کشورشان را ترک کنند باید به چلیده بودن تعقل سیاسیشان پی ببرند.

در تبلغات برای ایران و ایرانی بودن مشاهده میشود که سیاستورزان گذشته دور ایران کانون نگاه آنها میشود و بویژه به کورش و رژیم آن توجه خاصی میشود و افسانه هایی گرد آن ساخته میشود که مشکل میتواند بنیاد ساختار سیاسی بشود که رژیم اسلام سیاسی را بطور جدی بخطر بیاندازد. لیکن همین گروه از انقلاب مشروطیت و حکومت قانون اساسی مدنی که یک بنیاد و ساختار سیاسی قابل اتکایی دارد یادی نمی نمایند. شاید این به روانشناسی  سیاسی کادرهای سیاسی انقلاب 57 برمیگردد که با خمینی که از پیروان شیخ فضلاله نوری بود برای نابودی حکومت قانون اساسی مدنی مترقی و سکولار مشروطیت همکاری کردند. رژیم پهلوی ها در جوهر خود سکولار و مترقی و آتوکرات بود لیکن پذیرشوارگی خود را از قانون اساسی مدنی و مجلس و انقلاب مشروطیت میکرفت. کمونیست ها و اسلام سیاسی دیکتاتوری و دشمنی با آزادی مردم ایران را نمایندگی میکردند و مصدقی ها بی بهره از اندیشه سیاسی و اجتماعی خاصی بودند و در رقابت با دورقیب خود در ضد غربی بودن بودند در حالیکه از جهت اقتصادی کوشنده کوشگیری جهانی بودند. مصدقی ها بکمک اسلام سیاسی و کمونیست ها موفق شدند با متلاشی کردن شرکت نفت ایران و انگلیس جایگاه جهانی صنعتی ایران را از بین ببرند و آنرا صنعتی بومی کنند. درحالیکه ایران به رهبری مصدقی ها به صنعتی شدن ایران در 1330 خورشیدی پشت کرد و تنها شرکت ایرانی انگلیسی را از ایران بیرون کرد، رژیم کمونیستی چین در 1360 و سپس سایر کشورهای جهان مانند ویتنام با ایجاد شرکت های مشترک با اروپا و آمریکا کشورهای خود را صنعتی کردند. کمونیست ها که دشمنان جدی صنعتی شدن ایران بودند و هستند و مبلغ تخیل سیاسی خود زیر کلمه هایی مانند استعمار طبقه کارگر و امپریالیسم غرب هستند از هر جنبش ارتجائی که صنعتگران ایرانی را خورد کند چه با مشارکت با غرب باشد چه مستقل با هر نیروی ارتجائی مانند مصدقی ها و اسلام سیاسی برای عقب نگاه داشتن ایران از جهت صنعتی و اجتماعی همکاری میکنند. چنین مجموع سیاسی که در انقلاب 57 داستانواره سیاسی خود را بر سپهر سیاسی ایران تحمیل کرده بود و حتی دولت بختیار را هم نپزیرفتند بخش بازنده آن که مصدقی ها و کمونیست ها باشند آماده نیستند به روان انقلاب مشروطیت که آنرا در انقلاب 57 نابود کردند بازگردند.

چنانچه حزب دمکرات ایران خود را هسته مبارزه مصلحانه برای آزادی مردم و ایجاد حکومت قانون اساسی مدنی و جدا از دین اعلان کند و خود را به جنگ های افسانه ای و درخشان تبریز در انقلاب مشروطیت پیوند دهد میتواند پشتیبانی مردم سراسر ایران را جلب کند و آغازی برای پایان حکومت جمهوری اسلامی شود. مبارزه مصلحانه ملی برای آزادی مردم از زیر یوق رژیم جمهوری اسلامی که از کردستان آغاز میشود میتواند داستانواره سپهر سیاسی ایران را تغییر دهد و چهره پشتیبانان سیاسی آشکار و پنهانی  نیروهای سیاسی که بهرروی نتیجه سیاستشان بقای رژیم جمهوری اسلامی است را نمایان کند. رستگاری سیاسی و آزادی مردم ایران در بازگشت به داستانواره انقلاب مشروطیت است که نتها ایران نوین را ساخته است بلکه در حافظه ملی مردم ایران زنده است. هدف انقلابیون مشروطیت آزادی مردم، دمکراسی و حاکمیت قانون اساسی برای ایران بود و برای آن با دیکتاتوری دربار  و اسلام سیاسی مبارزه کرد و پیروزی های قابل ملاحظه ای برای این هدف بدست آورد. اگر چنین داستانواره سیاسی توانست بیش از صد سال پیش پیروز شود بدون تردید امروز هم میتواند پیروز شود.

www.iranpolitics.org              info@iranpolitics.org