رها جنیدی :
مدتی است که پدیده بیانیههایی با 14 امضاء فراگیر شده است. معترضان خواستار استعفای رهبر عالی ایران و گذار مسالمتآمیز از حکومت فعلی دینی شدهاند.
این بیانیه با 14 امضاء آغاز شد و بیانیههای بعدی در حمایت از این افراد نیز با 14 امضاء منتشرشده است. ویژگی بارز این بیانیهها را میشود در موارد زیر تحلیل کرد:
- درونزا بودن آن
دیگر چهرههای مخالف خارج از کشور نیستند که حاکمیت را به چالش میکشند؛ بلکه ایرانیانی هستند که شهروندان کشور هستند و از درون خاک ایران با حاکمیت سخن میگویند؛ آنهم سخنانی از نوع مواجهه مستقیم با رأس حکومت.
- شکست انحصار از چهره های مشهور سیاسی
امضاء کنندگان، نه چهره شاخص سلطنتطلب است، نه فعال سیاسی چپگراست، نه در دالانهای کنگره آمریکا رفتوآمد میکند، نه با اتحادیه اروپا نشستوبرخاست دارد و نه…چهرههایی ناشناخته از مردم کوچه و بازار که حتی ممکن است تحلیل و سواد سیاسی بالایی نداشته باشند. اشتراک همه آنها زخم خوردگی آنان از وضعیت بد اقتصادی و عدالت در ایران است.
- فروریختن واهمه و ترس
این مهمترین تبعات بیانیههای اینچنینی است. شهروندان عادی ایرانی آرامآرام ترس را کنار گذاشتهاند. تبعات امنیتی این امضاء را برای خود خریدهاند و ترسی از حاکمیت ندارند.
آنچه در روزهای پیش شاهد آن بودیم علاوه بر موافقتها و تشویق آن برای سرایت دادن به دیگر اقشار جامعه، مخالفانی هم داشت. آنان مهمترین دلیل مخالفتشان را درونی بودن این پدیده میدانستند. (درست خلاف نظر نگارنده که در ابتدا یکی از سه مزیت شناخته شد)
برخی دیگرشان امضاء کنندگان را پایینتر از آن دانستند که با رژیم دربیفتند. اینان البته جزو اپوزیسیونی هستند که مخالفتشان به دلیل قدرتطلبیشان است. آنان حاضر نیستند عنان اختیار مبارزه با حاکمیت را به دست گروهی ناشناس و گمنام بسپارند. البته این مخالفت، شقههایی از واقعیت را هم به همراه دارد که در ادامه اشاره خواهم کرد.
از نگاه نگارنده این پدیده همراه با نکات منفی نیز همراه است:
- هر پدیده سیاسی باید با ایجاد آگاهی سیاسی جامعه خود همراه باشد. این آگاهی، میتواند به یک محرک اجتماعی منجر شود که درنهایت خیزش عمومی صورت خواهد گرفت. این مسئله در مورد بیانیههایی اینچنینی صدق نمیکند؛ زیرا ظرفیت این خیزش را در خود نمیبیند.
- گسترش رسانههای عمومی و اجتماعی و از انحصار درآمدن رسانههای حکومتی همیشه به ضرر حاکمیت نیست؛ زیرا رسانهها دوسویه شدهاند. مخالفان حکومت سنگینترین و شدیدترین پیامها را به شکل رادیکال در قالب صوت و تصویر و متن در یکلحظه برای میلیونها نفر از مردم ایران میفرستند. از توهین و تقبیح تا تمسخر و استهزاء بگیرید تا انتشار اتهامات وسیع مالی، اخلاقی مسئولان حکومت از بالا تا پایین. این پیامها البته توسط رسانههای حامی حکومت نیز به اشکال گوناگون و همراه با تفاوتهایی تولید و منتشر میشود. نتیجه این میشود که ذهن و گوش مخاطبان از پیامهای رادیکال – صرفنظر از صحتوسقم آن – انباشته است و بیانیههای درخواست استعفای رهبری برای مخاطب آورده جدیدی نمیآورد. ازاینرو نه به آگاهی منجر میشود و نه محرک اجتماعی میآفریند. پدیدههایی از این قبلی در جوامعی که دارای فضای بسته سیاسی میباشد اثرگذارتر است تا جوامعی که گردش اطلاعات در آن روزبهروز از دست حاکمیت خارجشده و غیرقابلکنترلتر میشوند.
- مخالفان حکومت ایران را بدنهای نیرومند تشکیل میدهد. این بدن نیرومند دارای دستانی پرقدرت، بازوانی ستبر و پاهایی محکم است؛ اما اشکال این بدن، در سر آن است. بدن نیرومند باید بتواند از یک مغز متفکر و سالم دستور بگیرد تا حرکت کند.
اخلال در فعالیتهای اندامی بدن از ضعف قوه فرماندهی که در سر قرار دارد ناشی میشود. وضعیت ایران نیز اینگونه است. در طول حیات چهلساله اپوزیسیون ج.ا همیشه افراد یا گروههایی بودهاند که داعیهدار رهبری جامعه تنومند ایران شدهاند؛ اما هیچکس این اقبال را نداشته تا اعتماد مردم را جلب کند.
ظهور چهرههایی ضعیف و ارائه نقشی کاریکاتوری از رهبری اپوزیسیون، وجهه آنان را نزد مردم خدشهدار کرده است.
امضاء کنندگان این بیانیه – به عزم نگارنده – همین اشکال را دارا هستند که قدرت رهبری یک جامعه تنومند را ندارد. ازاینرو جمعیت آشفته معترضان را خیلی زود از هم میگسلد.
نتیجه اینکه باوجود مزیتهایی که این پدیده به همراه داشته است میتوان «هراس زدایی» از برخی اقشار جامعه را مهمترین مزیت بیانیههای 14 امضاء در نظر گرفت. مزیتی که فعلاً در حد «لازم» است ولی هنوز «کافی» نیست.
20/05/1398