تضاد ماهوی حکومت دینی با گفتمان حقوق بشر

 

دکتر محمود مسائلی :

هر سکوت ای مردم آزاده اوج بردگی است

مرگ دارد صد شرف بر اینکه نامش زندگی است

ای‌ که داری جایــگاهی در وطن، فریـــاد کن

داد و بیداد از ستم از اینهمه بیــــداد کن

 

به احترام شیدای همدانی، شاعر آزادی خواه و فریاد بلند رهایی بخشی مردم ایران

 

باز نشر ار سایت آگورا ایران آکادمیا و رسانه میهن

 

پرسش: آیا حکومت می تواند دینی باشد، و اگر چنین است مبانی توضیح آن چیست؟

در گفتمان سیاسی و موضوعات مربوط به سیاست و اداره جوامع، معمولاً دو واژه حاکمیت و دولت با یکدیگر پیوند یافته اند. اما یک چنین هم پیوندی در فلسفه مدرن مشکلاتی را نیز به همراه آورده است که ممکن است از عدم دقت به تفاوتهای میان آن دو مفهوم حاصل شوند. حکومت مفهومی انتزاعی است که برای توضیح  یک نظام سیاسی که بر اداره یک جامعه نظارت دارد، استفاده می شود. از آنجاییکه حکومت ها بطور کلی قادر به اعمال حاکمیت بر یک سرزمین و شهروندان خود را دارند، شهروندان به خودی خود در زیر کنترل آن حکومت قرار می گیرند. به همین دلیل نوع حاکمیت بر شرایط زندگی حاکمیت و رفاه و آسایش آنان تاثیر گذار است. ولی دولت نماینده و کار گزار حاکمیت است و بنابراین موجودیتی عینی دارد. این نمایندگی از طریق وضع قوانین،  سیاستگذاری ها، و اجرای آنها در جامعه انجام می شود. بطور کلی دولت این اختیار را دارد تا حاکمیت را بر سرزمین و مردم آن اعمال کند. ولی این اختیار در مجموعه ای هماهنگ میان سه نهاد تنظیم و اجرا می شود. قوه مقننه وظیفه سیاستگذاری را به عهده می گیرد، قوه مجریه آنرا اجرا می کند، و قوه قضائیه وظیفه تعریف و تفسیر قانون را در موارد مورد اختلاف به عهده می گیرد. در اندیشه سیاسی مدرن نمایندگی دولت برای انجام حاکمیت می بایست با خواست و اراده  آزاد شهروندان نیز ملازمه داشته باشد. به عبارت بهتر، نمایندگی دولت از سوی حاکمیت وقتی معنای واقعی کلمه را افاده می کند که خود آن حاکمیت برخاسته از حاکمیت شهروندان باشد.

رابطه میان حاکمیت و دولت از نوع متقابلاً پیشبرنده و از نوع ظرف و مظروف است. حاکمیت مانند ظرف است که بدون مظروف، یعنی نهاد دولت، بی محتوی و عاری از معنا خواهد بود. به همین سان، دولت، یا محتوی و مظروف، نیز بدون ظرف حتی نمی تواند معنای وجودی داشته باشد. به همین دلیل، رابطه میان دولت و حکومت از نوع همپرسگی است و هرکدام در جهت تامین اهداف و استقرار پایدار یکدیگر  معاضدت و همکاری اجتناب ناپذیر دارند. در جوامع دمکراتیک، هدف از این همپرسگی نیز پیشبرد اصل حاکمیت مردم، یعنی تحقق بخشیدن به استقلال اراده و آزادی های شهروندان برای تعریف نظام سیاسی مورد نظر خود می باشد. به عبارت روشنتر، حاکمیت و دولت اساس وجودی خود را از اراده آزاد مردم و تصمیم آنها برای تعیین نوع نظام سیاسی حاکم بر سرزمین خویش، می گیرند.

ادامه مطلب