شورش پانزده خرداد ،آغازی برپايان، برنامه ترقی وتوسعه درايران

آريوبرزن داريوش

سخنی کوتاه،به مناسبت سالگرد شورش پانزده خرداد 1342

من همواره، براساس بررسيهای تاريخ دوران معاصرکشورمان به اين نتيجه ملموس رسيده ام، که دردوران حکومت توسعه گرای پهلوی درايران، برنامه های استراتژيک وزيربنائی سه گانه ای چون، سعی وتلاش برای ايجاد و ساختن يک جامعه عرفی و مدرن ،توسعه وتحکيم پارادايم سکولاريسم ( جدائی مذهب از سياست) درجامعه، و تقويت روح ميهن گرائی متکی برارزشهای والای گذشته تاريخی سرزمينمان برای گسترش روح تجدد طلبی و همبستگی ملی،دردست اجرا بوده تا بدان وسيله و بکمک ملتی وطن پرست، حكومتی متمركز وقوی را تاسيس ،وبه عمر نظام فئودالی وپراز فساد، بازمانده از حکومت گران گذشته پایان داده و نگذارد منابع سرشاركشور بی حساب در اختیار خارجیان و بیگانگان منفعت طلب قرار گیرد.

اجرای اين هدفها که با ارزشهای ناسیونالیسم ايرانی پیوندهای نزدیك دارند، درعمل ازطرفی مواجه با بدخواهانی چون اقشارسنت گرای دگماتيست مذهبی،آخوندها ومذهبيون قشری، که سکولاريسم وحرکت به سوی جامعه مدرن راناقض ارزشها وتعلقات مذهبی خود ميدانستند قرارگرفت ،و ازسوی ديگر با پيشبرد سياستهای استعماری بيگانگان درمنطقه و درراس آنها حکومت بريتانيا دربرخوردقرارداشت، که برابر ارزيابيهای محققين غربی، درکشورهای صنعتی عموماًمبتنی براعمال سياستهای ضد توسعه گرائی،مخالفت ريشه ای با پاگيری تعلقات ميهن دوستی «ناسيوناليستی» ، تشکيل احزاب ملی وبرنامه هائی اينچنينی درکشورهای «جهان سوم» و بالاخص درمناطق نفت خيزخاورميانه بوده است. مشغله عمده سياسيون کشورمان در سالهای بحرانی پس ازسقوط حکومت شانزده ساله رضا شاه فقيد وپايان جنگ خانمانسوزجهانی دوم، درگيری با مشکلات و معضلات بسيارپيچيده ناشی از اشغال کشورتوسط خارجيان بود، که عليرغم اعلام رسمی بيطرفی دولت ايران درجنگ، و دراثرتجاوزنيروهای نظامی

« کشورهای متفق» درروز ۳ شهریور ۱۳۲۰ بوجود آمد،و عملاً تا پايان سال 1325 بدرازا کشيد.

حمله ارتشهای آمریکا، بریتانیا و جمهوری شوروی سوسياليستی آن زمان به ایران ، در دوران جنگ جهانی دوم، حاصل سومین تبانی آشکار تاریخی این کشورها، درضديت با حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران به انجام رسيد.

در مورد يکم،درآغاز قرن نوزدهم، زمان پایان جنگ‌های خونين ایران و روسیه، در دوران حکومت قاجارها، اين همدستی بریتانیا با شوروی علیه ناپلئون در اروپا بود که سبب حمایت انگلستان ازانعقاد قراردادهای ننگين گلستان و ترکمنچای ومعالاً تحمیل تائيد اين پيمان برزمامداران کشورمان گرديد.

 در قسمت ديگر، در اوائل قرن بیستم میلادی نیز، مفاد پیمان‌های سال۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ موجبات قراردادن ایران به حوزهٔ نفوذ دو کشور انگلستان و روسیه، که زمینه‌ساز بعدی حضور نظامی آنان هم در ایران گرديد.

 بارسوم، دردوران جنگ بين الملل دوم رويداد، که کشورهای باصطلاح متفق، به بهانه واهی حضور کارشناسان آلمانی در ایران و بدون ملحوظ داشتن اعلام بيطرفی ايران درجنگ، به اشغال مملکت مان اقدام نمودند.

مخالفت با اعطای حق استخراج نفت درمناطق شمالی ايران به دولت شوروی از سوی مجلس، عليرغم مذاکرات قوام السلطنه، سردمداران شوروی را که در يقين کامل از بدست آوردن امتيازنفت شمال، به سرعت استانهای شمال شرقی کشورمان رااز لوث  وجود نيروهای اشغالگرنظامی خود تخليه، و دست حمايت از حرکتهای ضدملی حکومتهای پوشالی دمکرات آذربايجان و کردستان و تهديدات مستمرآنان به جدائی اين خطه ازکشوربرداشته بود، کاملاً شوکه کرد. ، اما ژوزف استالين با هدايت ايادی داخلی خود و تقويت عملی حزب توده، شعبه محلی بلوک شرق درايران متاسفانه جريانات سال 1327 را موجب و به تشنج و آشفتگی سياسی درمملکت دامن زد.

تشکيل جبهه ملی به توصيه محمدرضا شاه درهنگام شرفيابی دکترمصدق ويارانش درمهرماه 1328 وتشکيل آن در28 آبان ماه همانسال،زنگ خطری برای استعمارگران خارجی به صدا درآورد،وبدينگونه آنها منافع خود را درخطرديده واجتماع سيستماتيک نيروهای ملی در کشوربرای استحقاق منافع ملی راخاری درچشم خود انگاشتند.

لازم بذکر است که سازمانهای جمع آوری اطلاعات خارجی بيگانگان يعنی چشم و گوش خارجيان درکشورهای هدف ، اکثراً برای تصحيح اقدامات و عملکردسياست خارجی کشورهای متبوع خود، با شگردی بسيارظريف اقدام به انجام ارزيابی های عملی اطلاعاتی درجوامع  محل ماموريت خودنموده تا ضمن پی بردن به چگونگی مراحل اجرائی سياستهای کشورمطبوع خود« ارزيابی مقطعی» به اطلاعاتی مفيد برای تصحيح تدابير واخذ نتايجی موثرو ملموس دست يابند. شايعه ديده شدن روح الله خمينی درماه درايام «انقلاب،1357 »  دقيقاً بمنظوردستيابی و آگاهی ازميزان تحميق افرادجامعه ،ميزان اعتقادمردم به خرافات ودرنتيجه ارزيابی پيشبرد عمليات اطلاعاتی  کشورهای ذينفع بعمل آمد که ميتوان از آن بعنوان يک نمونه قابل ذکرياد نمود.

پروژه سقوط دولت توسعه گرای پهلوی ، بنظر نگارنده چندسال قبل ازسال 1332 کليد خورد.آنگاه که اقدامات آقای دکترمحمدمصدق بمنظورپيگيری سياستهای استيفای حقوق ملی دربخش نفت و کوتاه نمودن دست بيگانگان « شرکت بريتيش پتروليوم انگلستان» از صنايع نفت و وقوع جريانات سی ام تيرماه 1331 انجام شد، دولت بريتانيا به اين ارزيابی قطعی رسيد، که گرايشات ملی درايران بشدت درحال قدرت يابی است، که بايدفوراً اقدامات عاجل دربرابران برنامه که برای کشورموجب افزايش قدرت اقتصادی ميگرددو برنامه های توسعه گرايانه درجهت مدرن سازی محمدرضاشاه که استقلال اقتصادی را درمملکت موجب ميشود ،قوياً جلوگيری بعمل آيد.

 نتايج نشستهای سری اعضای وزارت خارجه و صاحبنظران سياسی انگلستان براين جمع بندی قطعی قرارگرفت که يقيناً پادشاه بدون افزايش درآمد ملی درکشورقادر به انجام برنامه های توسعه نبوده و ارجح ترين تصميم گيری اينک به سقوط کشانيدن دولت دکترمحمدمصدق برای جلوگيری از انجام اين اقدامات ميباشد.

 زيرا بطورهمزمان نميتوان هر دودشمن « شاه و مصدق» را دريک عمليات به سقوط کشانيده و برکنار نمود. بدينترتيب طرح سقوط رژيم پادشاهی درتقدم دوم برنامه های امپرياليسم جهانی قرارگرفته وطرح سرنگونی دولت دکترمصدق باتدبيربيگانگان وبدست عوامل داخلی ايشان دردستورکارو انجام قرارگرفت.

زيراابزارمطمئن و کارای استعمارپير بريتانيا درايران يعنی روحانيون و اقشار پوپوليست مذهب گرا و سرسپردگان آنان بهترين وسيله و ابزارممکن برای اجرا وپيشبرد اين سياست سرنگونی تشخيص داده شد ومتاسفانه درروزهای شگفتی ساز 25 تا 28 مرداد 1332 آنگونه شد، که همگان از آن آگاهی دارند.

وقايع بعد ازرويدادهای سال 1332 وتجربيات سياسی پادشاه، ویرا بدين نتيجه قطعی رسانيده بود که دريک کشور آزاد، دمکراسی تنها درپيوند با اقتصاد است که پاميگيرد، لهذا تدبيرتقدم توسعه اقتصادی برتوسعه سياسی رابرای کشوربرگزيد وسپس کمر همت به دفاع ازاستيفای حقوق ملی دربرابر غارتگران بين المللی درعرصه نفت پرداخت، اولين اقدام درسال 1339 تاسيس سازمان اوپک «کشورهای صادره کننده نفت» به پيشنهاد ايران ودربرابر هفت خواهران نفتی ( پنج شرکت آمریکایی و دو شرکت اروپایی) بود،که بدلیل در اختیار داشتن فن آوری تولید نفت و تسلط بر شبکه حمل و نقل بين المللی نفت خام، همواره از افزایش قیمت اين فرآورده جلوگیری کرده و ارزش واقعی آن را به صورت مصنوعی در بازاربه نفع خود پایین نگه می داشتند.

اقدامات زيربنائی ديگر،درسال 1342با انجام رفراندوم همگانی برای اجرای اصول ششگانه وبمنظوردگرگونی بنيادين درجامعه سنتی ايران به انجام رسيد که اين امرکشورهای جامعه صنعتی را بعلت پيشبرد سياستهای توسعه گرايانه اقتصادی ـ صنعتی و حصول به خودکفائی ملی درايران بشدت نگران نمود. بترتيبی که اينباردولت فخيمه با کمک ايادی کهنه کارخود، ملايان وسرسپرده گان سنتی آنها و بازاريان درمخالفت با اعطای حقوق اجتماعی به زنان ايران و همچنين انجام اصلاحات ارضی وقايع 15 خرداد 1342 را بوجود بيآورند که درعين حال قصد حصول به ارزيابی قدرت مخالفين سرخ و سياه دربرابرتوانائی های مقابله با اينگونه رويدادها وسيله عوامل حکومتی بود، که توسط دشمنان وطنمان برنامه ريزی و اجرا شد.

سپهبد محسن مبصر درکتاب خاطرات خود بنام « پژوهش » دررابطه با جريانات آنروزو نشانه های برنامه ريزی برای براندازی توسط بيگانگان، به يک نکته قابل توجهی اشاره کرده و مينويسد : “من که معاون انتظامی شهربانی کشوربودم در آن ايام ماموريت يافتم که برای حفظ انتظامات به شهر قم بروم، درابتدا پس از ورود به اين شهر، سعی کردم با خمينی تماس گرفته واورا ازاقدام به تحريک مردم بازدارم،بدينجهت با کوشش فراوان توانستم با خمينی چندکلمه تلفنی گفتگوکنم. درابتدا ضمن معرفی خود گفتم که من يک سربازم وماموريت دارم که امروزاز هرگونه بی نظمی درشهرقم جلوگيری نمايم.البته اين وظيفه خود رابهرقيمتی که شده انجام خواهم داد، چون ميدانم و يقين دارم که شما راضی نخواهيد بود، که درروز «عاشورا» درقم خون ناحقی بر زمين ريخته شود و بيگناهی کشته شود، ميخواستم ازشما خواهش کنم که امروزازرفتن به مسجد خودداری فرمائيد!” اوبا لهجه ويژه خود درجواب گفت: “اين که نميشود، همانطورکه شما ماموريت جلوگيری از بی نظمی درقم را داريد، به من هم ماموريت داده شده به منبر بروم و با مردم که منتظرهستند گفتگوو مطالب لازم را برای آنها شرح داده و آنها را راهنمائی کنم، اين تکيف من است” باو گفتم “بسيارخوب حال که مجبور به رفتن هستيد خواهش ميکنم توجه فرمائيد درسخنرانی مطالبی بيان نکنيد که مردم تحريک به اغتشاش گرديده و نظم شهر بهم بريزد ومن مجبورشوم ماموريت خود را انجام و خدای ناکرده دراين روز خونی ناحق ريخته شود” او درپاسخ گفت: “کاربسيارمشگلی است و من سعی ميکنم آنرا تا حدی که بتوانم انجام دهم.”دراين محاوره کوتاه سئوالی که مطرح است، اينستکه چه کس و يا کسانی به روح الله خمينی ماموريت داده بودند که به منبر برود وبا تحريک عوام به شورش درمملکت دامن بزند؟

آناليزعملکرد اسلامگرايان متحجربه رهبری خمينی و دارودسته وی درروزهای 13 تا 15 خرداد 1342 با توجه به ميزان قدرت عمل نيروهای نظامی ،انتظامی وامنيتی درکشور،حاکی ازوجود يک احساس پنهان اطمينان وپشتيبانی ازعمل نزد عوامل شورش و رهبرانشان بخوبی مشهودبوده است .درگفتگوی يادشده بين سپهبد مبصروروح الله خمينی در آنروزها، نبايد ناديده گرفت، که خمينی ازحيطه ماموريت تيمسارمبصرآگاه بوده و بخوبی ميدانسته است که عمل جلوگيری ازرفتن وی به محل سخنرانی جزوماموريت نيروی تحت امر وی نبوده وآنها فقط تنها موظفنداز ايجاد اغتشاش توسط جماعت تحريک شده بعداز سخنان خمينی و هنگام خروج ازآنمحل جلوگيری نمايند.

بدين دليل است که درمحاوره تلفنی با سپهبد مبصر،بسهولت پيشنهادوی را برای سخنرانی نکردن و عدم تحريک مردم را رد ميکند. نبايد ترديد نمود که رويدادهای فروردين 1342 درمدرسه فيضيه قم و13 خرداد همين سال درنهايت برای انجام سنجش و ارزيابی ازميزان نفوذ ملايان بر طبقات مختلف اجتماعی و ارزيابی ميزان جسارت وازخودگذشتگی جماعت پوپوليست طرفدارروح الله خمينی برای تحقق و انجام برنامه های آتی به مرحله عمل درآورده شده، بوده است. بايد بدنبال  و جستجوی آن نيروهائی که، درجائی با اقدامات ناموجه وغيرعاقلانه ،مانند يورش سربازان گارد با لباس سويل و پوتينهای نظامی به مدرسه فيضيه ملايان رادرمقابل شاه تحريک کرده و قرارميدهد، ودرزمانی ديگرخمينی را آزاد ميگذارد تا با سلام و صلوات اورا به محل سخنرانی ببرند تا به پادشاه کشورناسزا بگويد وبلافاصله دوروز بعد او را دستگير و موجبات شورش و ناامنی درکشوررا فراهم نمايد. بود.

سپهبد محسن مبصر درکتاب پژوهش مينويسد: هنگاميکه درآن بحبوحه از قم تلفنی به تيمسارسپهبد نصيری « رئيس شهربانی وقت» پيشنهاد کردم که اجازه دهد فوراً ازسخنرانی خمينی جلوگيری نمايم، او گفت:”ماموريت شما انجام اين امر نيست ومن هم به شما نميتوانم چنين اجازه ای بدهم” ودربرابر اصرارمن ،مبنی بر اينکه “لطفاً اين اجازه را از شاهنشاه بگيريد!” پاسخ ميدهد”من جرات انجام طرح چنين گزارش و تقاضائی از پادشاه ندارم تا بتوانم چنين مجوزی برای شما اخذ نمايم”

به طور خلاصه نکاتی از مهمترین پیامدهای این شورش ضد ايرانی عبارت بودند از:

1- نشان دادن قدرت مذهب در بسیج مردمی و نمايش مقاومت در مقابل برنامه‌های توسعه وپيشرفت کشور؛

2-سنجش، امکانات تشكل فوری مخالفان  ضد دولتی ،برای ايجاد آشوب و ناامنی درکشور؛

3- رویارویی قطعی با هرگونه سياستهای مدرن سازی وتوسعه سکولاريسم در جامعه ؛

4-   آشکار شدن ماهیت وچهره ریاكارانه و منافقانه امپرياليسم جهانی و مزدوران وی برای مردم ايران؛

5- ضديت فعال با تز جدایی مذهب از سیاست  «سکولاريسم» و افشای عملی خطر اسلاميون متحجر، ازپیوند میان شاه ومردم و بسیار دلائل دیگری كه بعداً بايد به انها اشاره كرد.

 اگرچه، شورش15 خرداد 1342 بلافاصله وبا اقدامات نظامی انتظامی به ظاهر یك یا چند روز بيشترطول نکشید، اما به دلیل انگیزه‌های ضد ايرانی كه درآن نهفته بود، به عنوان نقطه عطف تصميم گيری نهائی تعين کنندگان خط مشی کشورهای صنعتی غرب و آمريکا برای جلوگيری ازخروج کشوری درخاورميانه ازحوزه استعماری و استثماری آنها، که عزم رسيدن به استقلال اقتصادی ومدرنيسم اجتماعی متکی برناسيوناليسم ملی راسرلوحه هدفهای خود قرارداده بود، شناخته شود، که با انجام سرنگونی رژيم دربهمن ماه سال 1357به نتيجه رسيد،.

روزشوم  15 خرداد1342 از خاطره‌ وطن پرستان محو نخواهد شد، سالروز اين روزننگين، بعنوان آغازی بر پايان حرکتهای ملی گرايانه برای توسعه و پيشرفت کشورودوران سازندگی درايران شناخته ميشود.

 پانزده خرداد سمبل غلبه توطئه گران جهانی،عمال ضد ايرانی آنها واستبداد ننگين راست و چپ درايران بوده است.

چهارشنبه چهارشنبه  ۱٣ خردادماه ۱٣۹۴ برابر سوم ٣ ژوئن ۲۰۱۵

rudaruish@gmail.com