موسی حاتمیان :
دیروز با هدایت هوشیارانه ی شورای محلات رهبری میدانی داخل کشور، و فراخوان تظاهرات سراسری صادر شده، با پیروزی کامل در ایران و سراسر جهان، قطار انقلاب را از پل پیروزی عبور دادند، و هم مردم، و هم حکومت اسلامی اشغالگران، با تخریب پل دیروز، بازگشت ناپذیری را مهر، و حرکت بی توقف بسوی ایستگاه پیروزی آغاز شده است، و دیروز با اطلاعیه ی از پیش اعلام شده برای رویارویی شنبه، و اطلاع و آمادگی کافی و کامل رژیم و نیروهای امنیتی سرکوبگرش، تمامی توهمات، و نگرانی های پس از قتل عام تظاهرکنندگان زاهدان تاکنون، در رابطه با قدرت سرکوب مرگبار حکومت اسلامی، و شبیه سازی های نیزار خونین ماهشهر و… در بلوغ انقلاب زن زندگی آزادی، با دوران نوزادی و نوجوانی آبان این یل درآمیخته با اژدها در میانه میدان را برای تمامی طرف های ایرانی و بینالمللی را روشن و واضح و برطرف کرد!.
همچنانکه در مقالات قبلی، از لحظه ی دریافت قتل مهسا، و تولد ژینای ایرانیان در کسرای نبرد نخستین با اشغالگران، نوشته ام*، در ادامه مطلب، به دلایل ادعای بالا می پردازم.
در مقاله ای که به ورود دانشآموزان پرداختم، برای پرهیز از طولانی شدن کلام، بسیار فشرده به این سرفصل اشاره کرده بودم، اما یک هفته پس از ورود قدرتمند دانشجویان و دانشآموزان به خیابانها، امروز خانواده های خودشان را به خیابانها کشانده اند، و با کنار زدن تمامی تحلیل های طبقاتی مندرس اندیشه های درمانده ی پسمانده از انقلاب کبیر ضد سلطنتی و ضد امپریالیستی، و بر خلاف نگرش های سطحی (سن و سال و…) این نسل همچون بهمنی پاک و قدرتمند براه افتاده و سر باز ایستادن ندارند، و تا همین امروز باعث فوران عاطفی انگیزشی جوانان، مادران، پدران و تمام مردم شده اند، و همین امشب از نازی آباد تا محلات دیگر تهران، سنندج، کرج، بوکان و…تظاهرات و درگیری با نیروهای امنیتی در جریان است.
همانطور که در روز دوم شروع انقلاب، آنرا یک رنسانس واقعی…توصیف کرده بودم، اکنون بوضوح بسیار بیشتری می توان دید، که این «بهار ایرانی» محدود به مرزهای ایران نمانده است، و در ورود به چهارمین ایستگاه هفته ی انقلاب، دانش آموزان، دانشجویان، و مهساها، حدیث ها، نیکاها، ساریناها و…پرچمداران انقلاب رنسانس فرهنگی منطقه ای و جهانی شده اند، و با انفجاری شگفت انگیز در برانگیختن شعور، و شور و احساسات ملی و انسانی جهانی، در حال تصحیح اشتباهات و انحرافات چهار دههی گذشته در ابعاد داخلی، منطقه ای و بینالمللی هستند!.
دیروز وزیر خارجه ی آلمان، در اقدامی ستایش انگیز، و متأثر از قدرت شگفت انگیز انقلاب زن زندگی آزادی، بسیاری از وزرای خارجه ی اسکاندیناویایی و اروپایی را برای اعلام حمایت به مهسا و دختران و زنان ایرانی، بخط کرد، و تمام آنها صریحا اعلام کردند، که در کنار تظاهرکنندگان و مردم ایران ایستاده اند، اگر چه اکثریت آنها از زنان وزرای دولتهای جهان هستند، اما همه می دانند که اولاً آلمان و فرانسه، دو کشور قدرتمند تعیین سیاست اروپایی هستند، ثانیاً بر خلاف وزرای بازنشسته ی سخنران مزدبگیر مرسوم مراسم تاکنون فرقه ی ولایت فقیه رجوی، آنها در مقام رسمی وزیر خارجه، سیاست خارجی دولتهای خودشان را بیان می کنند، و این بسیار تحول مهمی در ارتباط مستقیم با عنوان یا ادعای مقاله است.
برای درک بهتر عظمت این انقلاب فرهنگی، نباید فراموش کنیم که این نسل انقلاب!، متولد شده ی پس از آن بهمن سیاه هولناکی است، که در سال پنجاه و هفت، توسط پدر بزرگ ها و مادر بزرگ های آنها، و همه ی نسل ما، در یک خودکشی دسته جمعی، و با همراهی و همکاری و حمایت همه جانبه ی سران آنموقع جهان پس از گوادالوپ رقم خورده است*، و رهبران سیاسی آزاد شده از زندان، با غافلگیر شدن در مقابل هیولای اسلامی، و خودزنی های پیاپی سیاسی، نه تنها باران مرگ ابر و عبا و آل عبای اسلامی را بر جوانان و مردم ایران میسر کردند، بلکه تا توانستند بر عمر این هیولای قرون وسطایی افزودند… و اکنون نسل جوان انقلاب زن زندگی آزادی، با فروتنی ستایش انگیزی، نه تنها فرصت جبران، و تصحیح و درآمدن از شرمندگی را برای نسل ما و بقولی دههی شصتی ها و پیش از آن را فراهم کرده است، بلکه در سطح جهانی نیز این فرصت را برای وزرای خارجه ی همان دولتهای گوادالوپ فراهم و در دسترس قرار داده است، تا آنها نیز با کمک تمام عیار به انقلاب نوین واقعی ایران، از شرمندگی تصمیمات پدران خودشان در حمایت از هیولای نابودگر ایران و خاورمیانه بدر آیند، و فصل نوینی از روابط بینالمللی را برای همراهی با مردم خودشان، ایران و جهان در پیش بگیرند.
واقعیت این است که در ابتدا می خواستم عنوان مقاله را، «آپارتاید حکومت اسلامی بر لبه ی تیغ آپارتاید آفریقای جنوبی» بنویسم، زیرا قدرت شگرف انقلاب زن زندگی آزادی، با به میدان آوردن تمامی نیروهای مردمی از تهران، کردستان، بلوچستان، آذربایجان، لرستان و تمامی ایران، تا تورنتو، واشنگتن، برلین، لندن و سراسر جهان، با سرعتی باور نکردنی، مانند قطار انقلاب رنسانس ایرانی ، منطقه ای و جهانی، جنازه ی اپیزمنت بجا مانده از جنگ جهانی دوم، و مماشات چهاردهه ی با فاشیسم اسلامی را در زیر چرخهای آهنین خویش له کرده است، و دولتهای جهان، که حتی در قتل عام زندانیان دم برنیاوردند، اکنون چه با اختیار، و چه در زیر فشار افکار عمومی و این همبستگی عظیم جهانی، از دولت کانادا، تا آلمان، آمریکا، شیلی ، فرانسه و…در سطوح نخست وزیر، رییسجمهور، وزرای خارجه، و پارلمان ها از همین ایستگاه بازگشت ناپذیر عبور کرده یا در حال عبور قریبالوقوع هستند، و این حتی فراتر از همبستگی واکنش جهانی در مقابل آپارتاید آفریقای جنوبی می باشد!.
در همین رابطه، اگر چه پس از روی کار آمدن رئیسی جنایتکار در مقاله ی «رئیسی راسپوتین نظام یا گورباچوف حکومت اسلامی»* در همان فردای نمایش انتخابات تأکید کردم، که بی تردید او آخرین رییسجمهور حکومت جنایتکاران حاکم است… البته واضح است که رییسجمهور قاتل حکومت اسلامی اشغالگران ضد ایران و ایرانی، بدلیل ماهیت اندیشه ی آدمخواری محمد و علی و به توارث رسیده ی صفوی، نه گورباچوف است، و نه کلرک*، که نقش مهم آنها در گذار از دوران آپارتاید نژادی و کمونیستی به دموکراسی را ایفاء کند، اما سوالی که در رسیدن قطار انقلاب به ایستگاه ماقبل پیروزی پاسخ روشن تری می یابد، این است که:
آیا شخصیتی ترکیبی مانند نسرین ستوده، و نرگس محمدی، که توان ایفای نقش ماندلایی کاوه ی زن ایرانی را دارا هستند، فرصت ایفای این نقش تاریخی را بدست خواهند آورد؟.
آیا اتاق فکر و قدرتمندان تاریکخانه ی حکومت اسلامی، با توجه به اینکه می دانند، بر خلاف وابستگان حکومت پهلوی، آنها هیچ جایی در جهان ندارند، و یا مانند قدرتمندان کا گ ب، و آفریقای جنوبی، برای گذار ایران و ایرانی، به یک آشتی ملی واقعی نظیر آفریقای جنوبی، چنین شهامت و انتخابی خواهند داشت، که برای پیشگیری از یک خونریزی و انتقامی تاریخی! این فرصت گذار را ایجاد کنند؟
بی تردید، سرعت تحولات بسوی هر کدام از فرضیات پیش برود، این قطار انقلاب زن زندگی آزادی، با قدرتی فزآینده تمامی موانع را کنار می زند، و به ایستگاه پیروزی خواهد رسید. ما پیروز می شویم.
یکشنبه ۱۷ مهر – October 9’2022
پاورقی:
*لینک مقالات اشاره شده:
*لینک مقاله ی «رئیسی راسپوتین نظام، یا گورباچوف حکومت اسلامی»
ا
* کنفرانس گوادلوپ (زبان فرانسوی: Conférence de Guadeloupe ) یا نشست گوادلوپ جلسهای بود، که از ۴ تا ۷ ژانویه ۱۹۷۹/ ۱۴ تا ۱۷ دی ۱۳۵۷، میان رؤسای دولت ۴ قدرت اصلی بلوک غرب (آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان غربی) در جزیره گوادلوپ برگزار شد، و یکی از موضوعات اصلی آن بررسی وضعیت بحرانی ایران در آن دوران -آخرین ماههای پیش از رفتن شاه و آمدن خمینی در سال ۱۳۵۷- بود.
*میخائیل سرگییویچ گورباچُف(شوروی سابق) و اف دبلیو دی کلرک( آخرین رییسجمهور آفریقای جنوبی دوران آپارتاید)