غبارزدایی از آینه‌ها

hamneshin Bahar

همنشین بهار :

فسانه گشت و کهن شد حدیث «جزوه سبز»

 
 

شاد و شاکرم که رمضان امسال را با کند و کاو در مورد یکی از اسناد مهم دهه ۵۰ (خورشیدی)؛ آغاز می‌کنم. نوشته‌ای که رنگش سبز بود اما؛ حاصلی خونین و سرخ در برداشت. جزوه سبز
نمونه‌ای که (پایین صفحه بصورت پی دی اف) ضمیمه کرده‌ام؛ از روی نسخه اصلی، واژه به واژه، تایپ، و چندین بار مطابقت داده شده‌ و زمان خیلی زیادی برده‌است، اما خوشحالم که هیچ چیز از آن کاسته نشده‌است.
یقین دارم اگر متن آن؛ همان سال که نوشته شد (۵۲)؛ به زندان شاه می‌رسید، تناقضات آن مورد بحث قرار می‌گرفت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیش از ۴۰ سال از نگارش جزوه سبز می‌گذرد
بیش از ۴۰ سال از نگارش جزوه سبز می‌گذرد؛ و با اینکه به همت زنده یاد تراب حقشناس نسخه اصلی آن روی وب قرار گرفت، اما کسی به آن نپرداخت و در برابر چهل و چند هزار کلمه آن، چهل کلمه هم، از ریزه‌کاری‌ها و مضمون اصلی آن، نگفت و ننوشت.
از شما چه پنهان؛ سال گذشته می‌خواستم آن‌را با تراب به بحث بگذارم، و دیدگاه خودم را – بعنوان کسی که نه مجاهد بوده و نه تشکیلاتی، اما به غبارزدایی از آینه‌ها و رویدادها ارج می‌نهد – با آن انسان خاکی و فروتن، در میان بگذارم، ولی افسوس که بیماری جانکاه زودتر از من با تراب همنشین شد، و من هم آن موضوع را کنار گذاشتم و بحث تاریخ جهان از ماموت تا فیسبوک را شروع کردم.
(که از داستان تکامل و انسان‌های اولیه آغاز شده و تا دوران کنونی ادامه خواهد داشت)
البته از همان ایاّم؛ سراغ کسانی را که پیش از انقلاب، بیرون زندان در تشکیلات مجاهدین بودند می‌گرفتم تا بلکه جزوه سبز را (و نوشته‌های بین سطور را هم) بشکافند. می‌دانستم که محتوای آن از پاییز ۱۳۵۲ تا تابستان ۱۳۵۳ در برخی شاخه‌ها(بدون اطلاع شاخه مجید شریف واقفی)، بحث می‌شد؛ حال آن که توافق شده بود تا حل مساله در مرکزیت شاخه ها از انتقال آن به دیگران خودداری شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جزوه سبز؛ پیش‌درآمدی بر تغییر و تحولات ایدئولوژیکی سازمان 
در غیبت امثال رضا رضایی و محمود شامخی؛ وقتی جریان تقی شهرام صاحب اختیار سازمان مجاهدین شد، تحریر جزوه سبز، و بعداً مقاله «پرچم…» که درواقع پیش‌درآمدی بر تغییر و تحولات ایدئولوژیکی سازمان بود، در دستور کار قرار گرفت.
تقی شهرام در جزوه سبز؛ بی توجه به اینکه اصل و اساس جمع‌بندی‌ها بر بن‌بست استراتژیک استوار بود و لذا باید تلاش‌ها در این زمینه انجام می‌گرفت، بحث‌ها را به سوی مباحث فلسفی سمت و سو داد تا نظراتِ از دید خودش علمی را – که می‌پنداشت مارکسیسم است – مرحله به مرحله‌ جا بیاندازد.
وی وانمود می‌کرد که علت اصلی ضربات وارده بر سازمان از سوی ساواک ریشه در ایده‌آلیسم و تفکر مذهبی دارد؛ و هیچکس او را به چالش نمی‌گرفت که اگر چنین است پس باید بپذیریم ایدئولوژی سازمان چریک‌های فدایی یا سایر سازمان‌های مارکسیستی نیز، مذهبی و آمیخته با ایده‌آلیسم است، و تنها ایدئولوژی ساواک و رژیم شاه که نیروهای مبارز را مورد هجوم قرار می‌داد غیرایده‌آلیستی بوده‌است!
جزوه سبز اگر چه به دگماتیسم مذهبی می‌تاخت ولی هنوز حرف آخرش را که همان رّد مذهب است نمی‌زد و این درست در شرایط و زمانی بود که نویسنده جزوه(تقی شهرام) خودش با مذهب تعیین تکلیف کرده بود.
اتخاذ چنین شیوه ای برای این بود که جلوی هرگونه مخالفت آنی و نابهنگام را گرفته و افراد سازمان را بتدریج و قدم به قدم از ایدئولوژی قبلی دور ساخته و آماده پذیرش مواضع و نظرات جدید بنماید. جزوه سبز بر خلاف «بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک سازمان» که در مهر ۵۴ انتشار عمومی یافت، به تغییر مواضع سازمان به صورت روشن و مشخص اشاره نمی‌کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تغئیر نظرگاه و ایدئولوزی حق طبیعی هر آدمی‌است
اینکه تقی شهرام (به درست یا غلطش کار نداریم)، به نظرش اینگونه آمد که از «جهل اسلام» به«علم مارکسیسم» رسیده است، هیچ اشکالی ندارد. خیلی هم خوب است که فردی با خودش و دیگران روراست باشد و تغییر نظرگاهش را پنهان نکند. اشکال در این است که خود را مساوی حق پندارد و نظرش را به نام سازمان و انقلاب قالب کند.
تغئیر نظرگاه و ایدئولوژی حق طبیعی هر آدمی‌است. اما او که خودش را نوک پیکان تکامل می‌پنداشت؛ هوا برَش داشته بود.
به غصب تشکیلات همت گماشت و جوّی ایجاد نمود که همه به خضوع و خشوع کشیده شوند‌(به قول خودش از ایده‌آلیسم و دگماتیسم به درآیند) و زیر عَلم او سینه بزنند تا سخت سر و عقب مانده و فالانژ و خائن لقب نگیرند…
اینگونه بود که با اِعمال روش‌های ضد انقلابی؛ نهال سرسبز و زیبایی  که امثال حنیف نژاد با خون دل کاشته و آبیاری کرده بودند، شکسته شد و شهرام و امثال وحید افراخته و حسین سیاه کلاه، در مسیر فرصت طلبی سلطه طلبانه خود به روی همرزمان خویش تیغ کشیدند و اسباب نفاق و اختلاف درونی نیروهای خلقی را به بالاترین درجه فراهم کردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آن نتایج خونبار و تلخ، ربطی به مارکسیسم نداشت
برخلاف دیدگاه مارکس که پویایی خاص خودش را دارد؛ آنچه بعد از سال ۵۴ در درون مجاهدین رُخ داد و آن نتایج خونبار و تلخ، هیچ ربطی به مارکسیسم نداشت.
جزوه سبز هم به تاریخ پیوسته و باید از همین جنبه به آن نگریست: اما، با نکات درست و قابل تأملی نیز همراه است.
بخشی از آن در انتهای اطلاعیهِ تغییر مواضع ایدئولوژیک (در صفحه ۳۱۵) – به عنوان ضمیمه سوم – درج شده‌است.


در جریان بررسی کار یکساله سازمان در بهار سال ۵۲ بعد از مشاهده یک سری نارسائیها و کمبودهایی در داخل تشکیلات که مجموعاً امر پیشرفت گروه و تکامل سازمان را در مبارزه علیه دشمن دچار اختلال میکرد مرکزیت سازمان تصمیم گرفت در رابطه فعالتری با کادرهای پائین‌تر بخصوص کادرهای درجه اولی که امکان رشد بالاتر و احراز مسئولیت بیشتری داشتند قرار گرفته و در این رابطه فعال مهمترین مسائل موجود درون تشکیلاتی و وظایف کنکرت مرحله دشوار فعلی را به بحث بگذارد.
برای مطالعه متن کامل جزوه سبز، اینجا را کلیک کنید…

http://www.hamneshinbahar.net/pdfhtm/jozveh_sabz.pdf 


در فرصتی دیگر، جزوه سبز را به بحث می‌گذارم
در این زمینه
سایت همنشین بهار