فرضيه در برابر فرضيه

cyrous mohsen vand

دکتر سيروس محسن وند

مصاحبه ى شسته رفته و بسيار آموزنده جناب كورش عرفانى با تلويزيون ميهن بتاريخ پنج شنبه ششم اكتبر، جزومصاحبه هاى ناياب است كه رسانه هاى ديگر در اختيار ما نميگذارند.

تلويزيون ميهن نه تنها مصاحبه هاى بيمانند در اختيار ما ميگذارد، بلكه شنوندگان بيمانند نيز دارد. شنوندگانى كه تنهاشنونده نيستند بلكه ميپرسند و نظر دارند.

آنها كه مقالات ميهن تى وى را ميخوانند، ميدانند كه من خود را در يك نقطه در اپوزيسيونِ آقاى كورش عرفانى كه منطقاً نظريات رسمى حزب ايران آباد را اعلام ميكند قرار داده ام، چراكه فقدان اپوزيسيون به صلاح نيست وهميشه بايد فرضيه هاى گوناگون داشت.

فرضيه حزب ايران آباد، اينستكه جنگ ميان عربستان سعودى و ايران، ميتواند مهمترين گزينه كنونى در مسيربرخورد نهايى ميان آمريكا و روسيه باشد.

فرضيه من اينستكه سوريه ميتواند تعيين كننده برخورد ميان اين دو باشد و در اين مسير، آمريكا ميخواهد كه ايرانرا به متحد خود، و عربستان را به يك متحد فرمانبردار بدل كند و شانس قابل توجهى هست كه آمريكا موفق به اينكار بشود.

دو نكته را بايد به ياد بياوريم. روسها هميشه در نهايت عقب نشسته اند چرا كه وقتى كار به جاى جدى ميكشد،روسها ناچار به اذعان به ضعف خود در برابر آمريكا هستند و با گرفتن امتيازهايى، عقب نشينى ميكنند.

نكته ديگر اينستكه واكنشِ نظامهاى دمكراتيك در غرب ميتواند با تاخير رخ بدهد ولى وقتى كه رخ داد، به نتيجه ميرسد.

مزيت نظامهاى ديكتاتورى اينستكه داراى سرعت عمل هستند ولى مثل روسيه، شايد كه تا چندى از پيروزى هاى خود غره بشوند ولى در درازمدت بازنده هستند.

روند تصميم گيرى در نظامهاى به اصطلاح دمكراتيك كند است چرا كه شمار اشخاص درگير در تصميم گيرى زياداست. به همين دليل نيز، تصميماتى كه در نظامهاى دمكراتيك گرفته ميشود عاقلانه تر است.

نمونه اى از اين روند را در جنگ جهانى دوم ميبينيم.

نازى ها به پيروزى هاى خيره كننده اى دست يافتند ولى سرانجام جنگ را با خفت باختند. همين روند، در رويارويىِ بولشويكها با غرب نيز مشاهده شد.

اگر ترديدى در تكرار اين روند داشته باشيم، بايد از همين امروز فاتحه ى دمكراسى را بخوانيم و به جبهه روسيه نقل مكان كنيم.

فرضيه من اينستكه آمريكا به مكيدن ذخاير مالى عربستان مشغول است.

خريد اسلحه، كاهش بهاى نفت و قانون جاستا در راستاى تخليه اقتصادى عربستان و تبديل آنها از يك نظام سركش به يك نظام فرمانبردار است.

در همين حال، آمريكايى ها در حال تلاش براى تبديل ايران به متحد خود هستند.

شكست جمهورى اسلامى در سوريه ميتواند منجر به يك نرمش قهرمانانه ديگر و تبديل ايران از متحد روسيه به متحد آمريكا بشود و منطقاً، آمريكايى ها بجاى سرمايه گذارى بر گسترش دامنه جنگ از سوريه تا ايران، تلاش خواهند كرد تكليف روسيه را در سوريه مشخص كنند. اگرچه امروز ما شاهد غرش ديكتاتور روسيه هستيم ولى تكليف كار خيلى زودتر از جنگ ميان ايران و عربستان و جنگ جهانى مشخص خواهد شد، چرا كه قدرت آمريكا، هنگامى كه به جريان بيافتد، بسيار بسيار بيشتر از قدرت روسيه است و روسها نيز اين را ميدانند و به موقع  عقب نشينى خواهند كرد.

يك نكته سوم كه تا از ياد نبرده ام بايد بگويم اينستكه برخى كشورها داراى نقش كليدى هستند. براى مثال، اگرچه غرب از مدتها پيش ميتوانسته چين را دچار آشوب و تجزيه كند، از اين كار احتراز كرده چرا كه كشور چين داراى يك نقش كليدى در ثبات نظم است.

ايران و عربستان نيز بطور نسبى از چنين موقعيتى برخوردار است و براى غرب ديوانه وار است كه اين دو كشور را به آشوب بكشاند.

آنچه كه در اين فرضيه براى ما مهم است، اينستكه آمريكا به جِد خواستار تغيير در رفتار جمهورى اسلامى است واين، روزنه اى است براى اپوزيسيون برانداز.

تغيير رفتارِ حكومت در ايران الزامى است و هرچه بيشتر جمهورى اسلامى نشان بدهد كه ناتوان از تغيير رفتار است، آنگاه، راه براى اپوزيسيون برانداز بازتر ميشود.