قربانیان رقابتهای ژئوپولیتیکی

داریوش افشار :

کلید یکی از بزرگترین فجایع انسانی در تاریخ معاصر بشریت در ماه مارس 2011 توسط قدرتهای بزرگ جهان زده شد. چند جوان سوری در پی آنچه که به “بهار عربی” شهرت پیدا کرده بود، بخاطر نوشتن شعارهای ضد حکومتی بر دیوار یکی از مدرسه های شهر “درعا” در جنوب سوریه دستگیر و شکنجه شده و بدنبال خشم سوری ها از این اقدام جنایتکارانۀ نیروهای امنیتی، تظاهرات و اعتراضات توده ای سراسر سوریه را در بر گرفت. زمینه های دیگری نیز، از جمله مشگل مزمن کم آبی در مناطق گوناگون سوریه، انتظار جرقه ای مانند آنچه که در “درعا” رخ داده بود را میکشیدند تا ابراز مخالفت های توده ای با رژیم ضد مردمی “بشار اسد” گسترش پیدا کنند. با سرکوب وحشیانه و کشتار بیرحمانۀ مردم معترض توسط نیروهای امنیتی و نظامی سوری، برکناری رژیم “بشار اسد” نیز در دستور کار قرار گرفت و تا به امروز، با کشتار بیش از 300 هزار تن و آواره شدن بیش از 6 میلیون انسان در سوریه، این فاجعه همچنان ادامه داشته و هیچ پایانی هم برای آن در چشم انداز وجود ندارد.

اما دلیل واقعی و اصلی پشت وقوع و ادامۀ چنین فاجعه ای چیست؟ چگونه است که سوریه، جولانگاه قدرتهای بزرگ جهانی مانند آمریکا، بریتانیا، فرانسه و “نیروهای زمینی” این کشورها، مانند “سَلَفی” ها، “وهابی” ها، و در رأس همۀ آنها “داعش” از یکطرف، و از طرف دیگر، روسیه و “نیروهای زمینی” آن، یعنی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، “حزب الله” لبنان و نیروهای شیعۀ عراقی قرار گرفته است؟ چرا “مهدی طائب”، رئیس “شورای قرارگاه راهبردی عمار” از جانب رژیم حاکم بر ایران در ماه فوریه 2013 سوریه را استان سی و پنجم ایران معرفی کرد و گفت: ” اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم چون اگر سوریه را نگه داریم می‌توانیم خوزستان را هم پس بگیریم اما اگر سوریه را از دست بدهیم تهران را هم نمی‌توانیم نگه داریم“؟ چرا بدنبال اعزام جت های جنگندۀ روسی به سوریه، مجلس عوام بریتانیا طرح اعزام نیروی هوایی این کشور به سوریه را مورد تأیید قرار داد و حتا تا پیش از تصویب لایحۀ اعزام نیروی هوایی بریتانیا به سوریه، جنگنده های این کشور در پایگاه قبرس آمادۀ گسیل فوری به سوریه بودند؟1

برای بررسی دلایل وقوع و ادامۀ فاجعۀ دامنه دار انسانی در سوریه، و بویژه اظهارات خائنانۀ “طائب” به نیابت از جمهوری اسلامی، میبایست در درجۀ اول نگاهی به نقشۀ جغرافیا و موقعیت ژئوپولیتیکی سوریه در منطقه داشته باشیم:

سوریه از شمال، همسایۀ ترکیه، یعنی حلقۀ پیوندی میان آسیا و اروپا است. همسایۀ شرقی این کشور، یعنی عراق، نقطۀ اتصال سوریه با ایران و شاخاب فارس از یکطرف، و از سوی دیگر با عربستان سعودی، بحرین و قطر میباشد. دو کشور همسایه در مناطق جنوبی سوریه، اردن و اسرائیل هستند.

در سال 2009، قطر پیشنهادی را به دمشق ارایه داد تا بر اساس آن، با احداث یک شاهراه از لوله های گاز از مناطق شمالی آن کشور، بزرگترین منبع گاز جهان با حجم 51 تریلیارد متر مکعب از گاز طبیعی و 50 میلیارد متر مکعب از گاز مایع فشرده را که 3 هزار متر پایین تر از کف دریا در میدان نفتی پارس جنوبی قرار گرفته، از راه شمال عربستان به اردن و سپس از طریق سوریه به ترکیه و از آن طریق به بازار اروپا برسانند. در نقشۀ بالا، این خط گازی با رنگ بنفش و با نام خط لولۀ گاز “قطر – ترکیه” نشان داده شده است. شایان توجه است که بطور تقریبی، یک سوم از منابع گازی یاد شده زیر آبهای متعلق به ایران و دو سوم دیگر متعلق به قطر است. جمهوری اسلامی ایران و قطر، طرح توسعه و بهره برداری از این میدان بزرگ گازی را با نام “پارس جنوبی – گنبد شمالی” در سال 1989 آغاز کردند، اما بدلیل بی کفایتی و عدم مدیریت لازم از سوی جمهوری اسلامی ایران، بیشترین و بالاترین بهره برداری از این منبع انرژی و مالی را تا به امروز قطر برده است.

از زمان کشف این میدان گازی، قطر سرمایه گذاری های سنگینی را برای بهره برداری از آن کرده است. دلیل احداث این شاهراه لولۀ گازی از طریق راههای زمینی، بعنوان بدیلی در برابر هزینه های هنگفت در تبدیل گاز به شکل مایع (LNG) و انتقال آن از طریق تانکرها از راه دریا است. طبق برآوردهای دولت قطر، راه زمینی برای انتقال گاز “میدان پارس جنوبی” بسیار مقرون به صرفه تر از راههای دریایی و استفاده از تانکرهای غول پیکر محاسبه شده است. این محاسبه، با در نظر گرفتن رقابت با خط گاز رسانی “نابوکو” (Nabucco)، که با نام خط گازی “ترکیه – اتریش” نیز شناخته میشود بوده است. طرح خط گاز رسانی “نابوکو” توسط کنسرسیومی با شرکت شش شرکت بزرگ نفتی و با توافق میان دولتهای ترکیه، رومانی، بلغارستان، مجارستان و اتریش در سال 2009 به امضاء رسید و هدف از تشکیل آن، کاهش وابستگی اروپا به منابع انرژی روسیه بوده و از اینرو، مورد موافقت کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا هم قرار گرفته است. این خط گازی با رنگ آبی در نقشۀ بالا نشان داده شده است.

اما در سال 2010 ، سوریه با “تشویق” و فشارهای روسیه و جمهوری اسلامی ایران، به پیشنهاد قطر برای حمایت و شرکت در احداث خط لولۀ گاز “قطر – ترکیه” پشت کرده و با توافق با جمهوری اسلامی ایران و عراق، با طرحی متفاوت و در رقابت با آنچه که پیشتر با قطر مطرح شده بود، با احداث “خط لولۀ گاز اسلامی” به ارزش 10 میلیارد دلار موافقت کرد. این خط لولۀ گازی در نقشۀ بالا با رنگ قرمز نشان داده شده است. اعلان پیشبرد این طرح، در ماه ژوئیه سال 2011 و هنگامی بود که 4 ماه از آغاز درگیریهای خونین و فاجعه بار در سوریه میگذشت. امضای تفاهم نامه برای پیشبرد این طرح میان جمهوری اسلامی ایران، عراق و سوریه در سال 2012 صورت گرفت. تا آن هنگام، سوریه دارای هیچگونه اهمیت از نقطه نظر دلارهای نفتی یا گازی در مقایسه با ایران، عربستان سعودی و دیگر کشورهای تولید کنندۀ انرژی نبود. اما نیروی نهانی سوریه در تبدیل شدن به یک راهروی استراتژیکی انرژی در منطقه، که میتوانست یک نقش اساسی در بازداشتن روسیه و شرکت دولتی “گازپروم” (Gazprom) این کشور به دستیابی به منابع مالی از طریق صادرات انرژی مورد نیاز اروپا باشد، از دیدرس قدرتهای بزرگ جهانی پنهان نماند. از یکسو جمهوری اسلامی ایران، با قرار داشتن زیر تحریم های جهانی، و روسیه، برای گریز از هرگونه رقابت جدی از سوی کشورهای تحت حمایت غرب مانند قطر و ترکیه، و پیشبرد پروژۀ “خط لولۀ گاز اسلامی”، به درگیری ها در سوریه و حمایت از رژیم “بشار اسد” هرچه بیشتر دامن زده اند. از سوی دیگر، قدرتهای غربی برای پایین کشیدن رژیم “اسد” و به شکست کشاندن پروژۀ “خط لولۀ گاز اسلامی” در رقابت با خط لولۀ گاز “قطر – ترکیه” کارزاری را با یاری قطر، عربستان سعودی و ترکیه هرچه شعله ور تر کرده تا اقتدار استراتژیک خود بر منابع دراز مدت سوخت در منطقه را اِعمال کنند.

در یکچنین موقعیتی، نیروهای غرب با رهبری ایالات متحده میبایست نزدیکی جمهوری اسلامی با سوریه و در عین حال با روسیه را خدشه دار میکردند. یکی از حربه های بکار گرفته شده در این راستا در مقابل گروه موسوم به “4+1″، یعنی جمهوری اسلامی ایران، عراق، سوریه و روسیه، باضافۀ حزب الله، گردآوری برخی از نیروهای مخالف “بشار اسد” در “ارتش آزاد سوریه” بود. اما بزودی نشان داده شد که این نیرو توانایی درهم شکستن رژیم “اسد” با پشتیبانی جمهوری اسلامی و روسیه را نخواهد داشت. از اینرو، رها کردن جانوران هار سَلَفی مانند “القاعده” و “داعش” در مقابل رژیم “اسد”، و ادعای برهم زدن طرح “سایکس – پیکو” در منطقه توسط “داعش” و ایجاد “دولت اسلامی عراق و شام” بنا گذاشته شد تا عراق و سوریه را به تجزیه کشانده و رابطۀ مستقیم سوریه و عراق با جمهوری اسلامی ایران و بطریق اولی این سه کشور با روسیه را از بین برده و طرح احداث “خط لولۀ گاز اسلامی” را برای همیشه با شکست مواجه کنند. نقشۀ راهبردی ایالات متحده و متحدان اروپایی آن تا به امروز آن بوده تا با دامن زدن و شعله ور کردن هرچه بیشتر بحران فاجعه بار انسانی در سوریه، برنامه ریزی های هم آهنگ شده ای را از طریق سازمان “سیا” و با شرکت عربستان سعودی و قطر، با هدف تغییر رژیم در دمشق بپیش براند. شاهراه لولۀ گازی که تحت مدیریت و بهره برداری جمهوری اسلامی ایران، عراق و سوریه باشد، به هیچ وجه مورد تأیید ایالات متحده نخواهد بود؛ چرا که نه تنها ایالات متحده، بلکه رژیمهای متحد آن در منطقه نیز بدلیل رقابتهای مالی در بدست آوردن منابع ارزی و دلارهای نفتی، از وجود آن ضرر خواهند کرد. برای درک بهتر این نکته باید در نظر داشت که گاز ایران از میدان پارس جنوبی در چنین شاهراهی، میتواند در سبد متفاوتی از درآمدهای ارزی بجز دلار ریخته شود. از طرف دیگر، پر واضح است که احداث شاهراه “خط لولۀ گاز اسلامی”، با نزدیکی جمهوری اسلامی ایران و سوریه به روسیه، به این معنی خواهد بود که روسیه در نهایت کنترل گاز ایران را در دست خود گرفته و بطور بالقوه، چنین امری به منابع سوخت در دریای مازندران و آسیای مرکزی نیز میتواند گسترش پیدا کند. اما پروژۀ “خط لولۀ گاز اسلامی” در عین حال، به رقابت با “گازپروم” هم برخواهد خاست! از سوی دیگر، سیاست ایالات متحده تا به امروز برآن بوده تا از پروژۀ خط لولۀ گاز “قطر – ترکیه” حمایت کند تا به زعم خود از یکسو در مقابل جمهوری اسلامی ایران وزنۀ تعادلی را برقرار کرده، و از سوی دیگر، عرضۀ گاز به اروپا را از دست روسیه خارج سازد.

اما با براه افتادن طرح خط لولۀ گاز “قطر – ترکیه”، و پشتیبانی اروپایی ها از آن بواسطۀ فشارهای وارده از سوی دلالان قطری در پایتخت های اروپایی، طرح خط گاز رسانی “نابوکو” که مقر آن در شهر وین بود نیز، دیگر منتفی اعلام شده و رقابت ژئوپولیتیکی برای پروژۀ گاز رسانی به اروپا از یکطرف با شرکت “گازپروم” و از طرف دیگر با دو طرح خانمان سوز خط لولۀ گاز “قطر – ترکیه” و “خط لولۀ گاز اسلامی” رقم خورده است. روسیه، در حالیکه مخالف هر دو این طرح ها است، اما در حال کنونی بدلیل منافع ژئوپولیتیکی پشت جمهوری اسلامی و سوریه قرار گرفته است. ایالات متحدۀ آمریکا در حالیکه منافع خود را در پیشبرد طرح “قطر – ترکیه” میبیند، اما برای بازگرداندن جمهوری اسلامی ایران به اردوگاه خود و شکستن حلقۀ اتصالی میان جمهوری اسلامی، سوریه و روسیه، با دامن زدن به تغییر رژیم در سوریه ابائی از دامن زدن به بحران در این کشور ندارد.

شایان توجه اینکه، از همان روزهای آغازین پیدایش جانوران “داعش”، تمام دولتمردان غربی اذعان کردند که از میان برداشتن “داعش”، یک فرآیند طولانی در پی خواهد داشت. نقشۀ راه برای فاجعه انسانی در سوریه برای قدرتهای غربی از پیش کاملأ روشن بود.

این همان گره کوری است که تاوان باز شدن آنرا مردم نگون بخت خاورمیانه و در رأس آنها مردم سوریه در حال پرداختن هستند.

داریوش افشار

ژانویه 2016

برگرفته از فصل نامۀ “توشه”، شمارۀ 25، بهار 1395