مهرداد ايرانى :
با درود جناب علمدارى گرامىمطالب زير از متن مقاله ؛ جنگ ، مذاكره ،فلاكت .…شما به بخشهايى از ان كه درج شده توجه بفرماييد ؛” مسئوليت مردم است كه بطور علنى در اجتماعات مسالمت اميز و رسانه ها در سراسر ايران خواهان اصلاحات ساختارى نظام به عنوان تنها راهرفع مشكلات سياسى و اقتصادى كنونى و خطر جنگ شوند “. و ……” اما چگونه ميتوان مانع بروز جنگ شد ، صلح پايدار نخستين گام در جهتاصلاحات ساختارى در ايران است ………اما قدرت اصلى در ايران منافع خود را نه در صلح بلكه در حفظ بحران ميداند ” . و “براى حفظ صلحدلسوزانى كه در درون نظام و …….با خواست انسانى و مسالمت اميز مذاكره به عنوان نخستين گام صلح پايدار و اصلاحات ساختارى با مردم خواهند شد ” .جناب علمدارى گرامى شما به درستى پاد زهر بحران كنونى و امكان بوجود امدن شرايط جنگى را البته در كنار برخى حواشى ، اصلاحات ساختارى نظام عنوان كرده ايد . بگذاريد من به گمان خودم گفته شما را يك مقدار تكميل تر كنم . اصلاحات ساختارى نظام نه تنها در مورد مسئله كل صلح منطقه و بوجود امدن شرايط امكان جنگ ، بلكه به احتمال بسيار قوى راه حل برون رفت از بيشتر بحرانهاى موجود در ايران است ( حل مسائل و مشكلات فرهنگى كسب و حاكم شده بر جامعه ايران ناشى از چهل سال جهل و فساد و خرافات و مواردى از اين قبيل ، برنامه ريزى خاص و پيچيده و طولانى مدت خود را ميطلبد ) . واژه هاى بسيار درست و كليدى شما همان ” اصلاحاتساختارى نظام ” است . چرا اين اصلاحات ساختارى را نميشكافيد و توضيح نميدهيد ؟ ادعاى من غير منصفانه خواهد بود اگر من ندانم و شما اين مهم را قبلا انجام داده باشيد !به باور من اگر هم قبلا انجام شده باشد با شناخت از مواضع شما احتمالا در امتداد تحليل محور ديگرى انجام يافته . به باور شما اين اصلاحات ساختارى به چه ميزان و شامل كداميك از كلان عوامل موجوديت جمهورى اسلاميست ؟ ولايت فقيه ؟ قانون اساسى ؟ شوراى نگهبان ؟ شوراى مصلحت نظام ؟ سپاه پاسداران ؟ نظام فقاهتى دادگسترى ؟ و…. كداميك و در چه حد ؟ ! پرداختن به تك تك و اصلاح هر كدام از اين عوامل با توجه به معيارهاى كنونى مشتمل بر اصول كلى وحتى فقط درك از كليات حقوق بشر و مناسبات فابل قبول اجتماعى ، فرهنگى ، سياسى حاكم بر بخش متمدن جامعه بشرى ، نفى كلى و تماميت حاكميت نظام در همه زمينه هاست .
اجازه بديد نگاهى كنيم به بخش ديگرى از مقاله شما ؛” اصلاح طلبان در اين شرايط بحرانى چه كرده و ميكنند ؟ ايا هم و غم انها فقط اين است كه مردم را به پاى صندوق هاى راى بكشانند ؟ ….و در شرايط بحران فعلى نقشى براى خود قائل نيستند” ?و اما شما ادعا كرده ايد ؛ ” كه چرا از سران نميپرسند كه چهل سال شعار مرگ بر امريكا براى مردمايران چه كرده ” ؟ !احتمالا سهواً اشتباه ميكنيد جناب علمدارى . سران برجسته اصلاحات از جمله اقاى زيبا كلام وشخص ريئس جمهور در سخنرانيها خصوصا در مواقع اخذ راى و هنگام مطرح بودن منافع جناحى بارها پرسشگر همين موضوع از جناح رقيب بوده و هست . ولى انجايى كه مسئله منافع واقعى مردم و احتمالا پاى موجوديت نظام بميان ايد چنانچه كه تا بحال بارها رخداده ، حتى در بالاترين سطوح ، جانب نظام را گرفته اند و در اين مورد بخصوص سكوت را برگزيده اند ! من متحيرم چراچنين ابهاماتى مطلقا براى من و امثال من رخ نميدهد ولى براى شما و دوستان هم نظرتان با توجه به شرايط و مسائل ، شانس رخدادش نسبتا بسيار است ؟ به گمان من علتش شايد بر اين مبنا استوار باشد كه شما و دوستان هم تفكرتان پس از بيش از بيست سال ازمون و مردود شدن هاى رقت بار مكرر هنوز چشم اميدتان را ازاين امامزاده سر خود معطل و ناتوان را نبريده ايد ! بيايئد نگاهى گذرا به كارنامه اصلاح طلبان بيندازيم . شايد دوم خرداد سال ٧٦ نقطه عطفى از تفكر و توان اصلاح طلبان بود . از شما پنهان نباشد من هم خودم با توجه به شرايط انروز بسيار اميدوار بودم . بيش از بيست ميليون راى پشتيبانى براى ريئس جمهور ، مقبوليت كلى در سطوح جامعه و خصوصا تلاش و اميد نسل جوان ، اكثريت توانمند در مجلس ، عقب نشينى جناح اصولگرا ، اوضاع و احوال بين المللى ، وجود كلينگتون و سياستش در كاخ سفيد ، به رسميت شناختن وجود كودتاى سال ٣٢ ، و از همه مهمتر شرايط و بنيه اقتصادى ، قدرت نظامى طبيعى پس از جنگ و ماندگارى اقتدار هژمونى ايران، بجا مانده از دوران شاه در سطح منطقه در مقايسه با شرايط فعلى در هيچ چشم اندازى از موارد بالا قابل قياس نيست . حاصل فعاليت و برايند ان دوره ” حاكميت نسبى قدرتمند اصلاح طلبان” چه بود كه اكنون كه در نبود حيثيت و كاهش قابل توجه توان و محبوبيت ، هنوز با داشتن پست رياست جمهورى و ناكارامد در سپهر سياسى و فضاحت موجود مديريت ايران در انواع بحرانهاى عديده ، گلى به سر ايرانيان بزنند . تغيراتى سطحى در سيستم كل نظام ، شايد كمى محدوديت ازاختيارات ولى فقيه و شوراى نگهبان ، سست كردن كنترل مردم در بعضى موارد كه تفاوت چندانى براى نظام ندارد مثل گير ندادن بيش از اندازه به حجاب خانمها و اجازه ورودشان به ميادين ورزشى ، شل كردن اجراى احكام ، مختصرى تحول كم كيفيت در قانون اساسى و انتخابات ، ازادى كمرنگ مطبوعات ، محدود كردن برخى اختيارات سپاه و افزودن كمى اقتدار براى ريئس جمهور و مسائلى از اين قبيل ان هم تا به انجا كه خدشه اى به پايه و اساس نظام وارد نشود نهايت اكثريت امال اصلاح طلبان است .جناب علمدارى تجويز قرص مسكن براى سرطان ريشه دار ايران دردى را دوا نميكند . ترويج مواضع راديكالتر اصلاح طلبانه شما در مقايسه با بقيه اصلاح طلبان به اصلاح طلبان ، معجزى براى اين امام زاده نيست . پيشنهادى براى شما دارم ، اگر خالصاً مخلصاً واقعا بپذيريد كه اصلاح طلبى نوع شما كه حد اقل در پوشش كلامى( كه من اعتقاد راسخى بهش ندارم و نهايتا با تحليل و عقل و انديشه براى بدست اوردن موردى در صورت لزوم بايد بهايى در خور عقل پرداخت)حذف و نفى هرگونه خشونت و عارى از هر نوع تفكر جنگ طلبانه و مملو از صلح و تمدن و مباحثه و ازادى خواهيست ، نميتواند مطلقا به هيچ وجه و عنوان در قاموس هيچيك از جناحهاى تشكيل دهنده و خواهان نظام جمهورى اسلامى بگنجد ، يكبار و براى هميشه بعد از شكست هاى پي در پي عملى ،تفكر اصلاحات را براى نظام جمهورى اسلامى ببوسيد و بكنارى بگذاريد . شما با دلسوزيهاى خاص خودتان چه بخواهيد يا نخواهيد به زعم خودتان ،اصلاحات ساختارى براستى در جمهورى اسلامى فقط ميتواند با عبور از جمهورى اسلامى محقق گردد . ماهيت جمهورى اسلامى با همه فساد و خرافات و …. بر قاطبه اكثريت مردم ايران و جهان اشكار شده است . ديگر افشاء گرى از نظام و جناح اصولگرا و بعضاً اصلاح طلب ان الزامى ندارد . پيشنهاد ميكنم هم و غم خود را در يارى به اعتلاف ( نه اتحاد ) و همبستگى و اموزش و تشكل اپوزيسيون پراكنده ايران براى اماده سازى ذهن مردم جهت كذر از نظام جمهورى اسلامى هزينه كنيد نه بزك ديگرى از چهره كريه اصلاح طلبان درون نظام و اميدوار ساختن هموطنان به اصلاحات خيالى ، دروغين و غير عملى ديگر .