نیره انصاری، متخصص حقوق بین الملل خصوصی، نویسنده و پژوهشگر :
« آثار نظامی نمونه ی آرمانی نگاه به زنان و آفرینش شخصیتِ زن برتر است. زنان در داستانهای نظامی قدرت بالقوه ی رهبری، اداره ی کشور، اخذ حکمت و خردمندی را دارند. زنان در حکمرانی و سیاست، حکمت و دانش، اصالت و پاکدامنی، خردمندی و دادگستری عرض وجود میکنند.»
زن ستیزی یا میزوژنی،Misogyny عبارت است از تنفر یا بیزاری از زنان که میتواند از سوی مردان نسبت به قاطبه ی زنان اِعمال گردد. در تاریخ جامعه های انسانی گونه های متفاوتی از زن ستیزی مشاهده شده است. در نوع نخست و افراطی آن برخی مردانی که دارای این بیماری هستند دچار حالت بیزاری از زنان اند. گونه دوم آنکه نرم تر و پنهانی تر است، اینکه مردان از زنانی که رفتار تعریف شده ی ایشان؛ از جمله و منجمله خانه داری، سکوت و مورد ضرب و شتم قرار گرفتن را تحمل ننمایند بیزاری می جویند. نیز از منظر ایشان زن در یک «دوالیسمِ» گزینش و انتخاب قرار دارد. این نظام «دوینی» عبارت است از:« مادر/روسپی یا باکره/ روسپی» زن میتواند مادر باشد یا روسپی؛ یا باکرگی و تجرد پیشه کند یا روسپی و بدکاره باشد.
پیشینه و تاریخ شکلگیری تفکر «میزوژنی» را به ارسطو و یونان کُهن پیوند می دهند. از آن زمان تا امروز این نوع اندیشه رواج یافته و به دلیل تسلط جامعه ی مردسالار در تمامی دوران ها بدل به یک کُهن الگوهای ذهنی و فکری مردان و زنان گشته است. بسیاری از مردانی که به منظور اعتلای جامعه ی انسانی مسیر پر سنگلاخی را طی کردند، در خصوص زنان داوری و قضاوت روشن و درستی نداشتند.
آزادی خواهانی همچون منتسکیو، دیدرو، روسو و… در شمار مردان آزاداندیشی بودند که برای زنان ارزشی قائل نبودند! برخی از آنان مانند منتسکیو زنان را ناقص عقل میدانستند و صفاتی چون سطحی نگری، تجمل پرستی، زیباسازی و سبکسری را به زنان نسبت می دادند.(موقعیت زن در تفکر فلاسفه ی عصر روشنگری. فاطمه عشقی، فصل نامه ی علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی،86،صص 135-159) آنان زنان را برای ازدواج، تولیدمثل و شیر دادن فرزندانشان میخواستند و آنها را جنس حساس و ظریفی می پنداشتند که تنها برای خدمت به کانون خانواده و خدمت به همسر به وجود آمده اند.
در حقیقت زن ابزاری قابل خریدوفروش و معامله بود که از آن استفاده می شد. شوپنهاور، نیچه و ماکیاولی را نیز در زمره زن ستیزان برشمرده اند. اما در مقابل فیثاغورس،جان استوارت میل و انگلس از معدود فمینیست ها و طرفداران «حقوق زنان» بودند. جان استوارت میل در تحریر کتابی موسوم به «آزادی و انقیاد زنان» به دفاع از حقوق زنان و مقام و هویت ایشان پرداخت.( بخشی از این کتاب در سال1379برگردان و توسط نشر هرمس به نشر سپرده شد).
ادبیات و هنر بیش از هر نهاد و عنصر اجتماعی دیگری، میتواند بر کل جامعه تأثیر گذاشته و تأثیر پذیرد.
ادبیات اساسیترین نمود اجتماعی است که برجستهترین عاملیت را در انتقال فرهنگ و دگرگون کردن دارد.
در این خصوص «رنه ولک و وارن،1313:110» می نویسد:« متداول ترین شیوه ی یافتن روابط ادبیات و جامعه، مطالعه ی آثار ادبی به عنوان مدارکی/مستنداتی اجتماعی و تصاویری فرضی از واقعیت اجتماعی است.»
کاوش در ریشههای فکری و فرهنگی ایرانیان که مشتمل بر باورهای دینی، فلسفی، تاریخی و زبانی است نشانگر چگونگی شکل گیریِ اندیشه های زن ستیزی در ایران و تحت تأثیر فرهنگ و فلسفه و آئین های بومی و غیربومی است. و پس از آن به عنوان رفتاری سنتی و پذیرفته شده و دینی تبلیغ می گردد.
در این خصوص در ادبیات فارسی میتوان نمونههایی از زن ستیزی را در شعر شاعران و یا حکایت های داستان نویسان یافت. البته در بیشتر شعرهای فارسی فرهنگ مردسالار غالب است و سروده های این شاعران ناخواسته نتایج این فرهنگ را در ذهنها تزریق می نماید.
صاحب این قلم دراین نوشتار میکوشد تا به بررسی شکلگیری باورهای سنتی در خصوص غالب و فعال و فاعل بودن مردان و مغلوب و منفعل بودن زنان پرداخته و نشان دهد که چگونه سیمبل ها و کُهن الگوها تحت تأثیر تفکر فلسفی، دینی و سنتی در شکلگیری تصویرهای پذیرفته شده ی ذهنی مردمان در طول مائه ها و ازمنه، مؤثر بوده اند. نیز تلاش میشود که ریشههای شکلگیری زبانِ زن ستیزدر ادبیات فارسی مورد مداقه و امعان نظر قرار گرفته تا بتوان زمینههای رفع و عدم رشد این نوع تفکر را در جامعه ی ایرانی فراهم آورد.
بررسی نگرش فلسفی نخستین گام است که در آن آرای گروه اخوان الصفا و در پی آن مَشاییان به عنوان مهمترین نحوه تفکر فلسفی غالب در ایران؛ و پس از آن نگرش دینی ایرانیان که اساساً اسلامی است و تحت تأثیر ادیان دیگر نیز قرار گرفته بحث می شود. در نمادپردازی های ادب پارسی عقل و آسمان و خورشید را مذکر و نفس، زمین و ماه را مونث برمی شمارند. سیمبل زمین مؤنث؛ خود منتج به این نتیجه میشود که دنیای دون را هم صفت زنانگی تصور می کنند. دنیا مادری فرزندخوار است و به هیچ یک از افراد نسل آدم ترحمی نمی کند، حیلهگر و اغوا کننده نیز هست.
نقد نگرش فلسفی در باب خورشید و آسمان مذکر اما زمین مؤنث
نقد فلسفی تفکر ایرانی و جهان شناسی اسلامی با بررسی و نقد آرای اخوان الصفا و بزرگترین فیلسوف ابنسینا در خصوص جهان طبیعت و جهان شناسی ممکن می شود.
در نوشتههای اخوان الصفا خزائنی از افکار هرامسه و فیثاغوریان نو میتوان یافت که مورد استفاده اسماعیلیان قرار گرفته است. رساله های اخوان الصفا از برجستهترین آثاری است که بر اندیشه و نگرش ایرانیان تأثیر داشته است.
اخوان در نظام جهان قائل به ثنویت بوده و این نظرگاه را داشتند که ثنویت اساس پیدایش عام کثرت است. ایشان عقل کلی و نفس کلی را اصل تمامی فعل و انفعالات جهان می دانستند. عقل نسبت به نفس جنبه ی فاعلیت داشته و نفس نسبت به عقل منفعل است!( رسائل، ج،3،5-233)
اخوان الصفا گروهی بودند که می کوشیدند تا حقایق علم را از راه تمثیل و نماد بیان نمایند و این شیوه در آن دوران مورد پذیرش بود. اخوان بسیاری از حقایق لطیف حکمت را به زبان تمثیلی و افسانهای که ممکن است عوامانه قلمداد گردد درآورده اند.(نصر،65)
در حقیقت؛ در خصوص «نفس و عقل» میتوان بیان داشت که با توجه به سابقه ی تعبیر غالب بودن جنس مذکر و مغلوبیت جنس مؤنث، نتیجه ی آن این بود که جنس عقل نیز که بر نفس فاعلیت دارد باید مذکر و نفس باید مؤنث باشد!
ترجمه ی متون هندی از زبان سانسکریت در دوره ساسانیان و راه یافتن حکایت ها و قصه های این سرزمین به نثر فارسی و ترجمه متون یونانی و عبرانی پس از اسلام و به ویژه ورود حکمت و فلسفه یونانی و اسرائیلیات، خود موجبات ورود نگرشهای زن ستیز در ادبیات فارسی را فراهم آورد.
خوار داشت زن و زن ستیزی در ادبیات فارسی ویژگی پذیرفته شدهای دارد که اغلب منتقدان فرهنگی ایران به آن اشاره نموده اند. نگاهی گذرا به آثار شاعران و نویسندگان تأییدی بر این مدعاست. اما از بختیاری گستردگی و وفور آثار ادبیات فارسی اعم از نظم و نثر مانع از آن است که زن ستیزی را به عنوان یک نظر غالب بر ادبیات این سرزمین بشماریم.
در میان سخنوران شاعران بزرگی چون فردوسی، نظامی، عطار و… ظهور کردند که درآثارشان زنان از جایگاه والایی برخوردار بودند، زنانی که نمونه ی خردورزی و مثبتاندیشی اند و در روایت ها و حکایت ها درس آموز و معلم مردان میشوند و این گویندگان از ستایش کنندگان وجود زنان و زنانگی ایشان هستند.
گرچه در حجم گسترده ی شاعران و راویت کنندگان حکایت های کُهن ایران ما با دو گروه دیگری نیز مواجه ایم که برخوردهای متفاوتی با مساله زن داشته اند. یک گروه از نویسندگان که عموماً مترجم متون و روایت های هندی با منشاء زن ستیزی بودهاند مانند نویسندگان کتابهای «سندبادنامه و طوطی نامه» که زنان در داستانهای شان تحقیر شده و پست انگاشته می شوند. در حقیقت زبان و بیان این نویسندگان را میتوان با دیدگاه شاعری چون« خاقانی » در یک ردیف قرار داد.
نظامی فمینیست و خاقانی زن ستیز
تفاخر و خودپسندی خاقانی در برابر فروتنی و خفض جناح نظامی آشکار است. دو شاعر از خطه آذربایجان در قرن ششم هجری با توجه به تقارن زمانی با یکدیگر و هم وطن بودن، اما به حیث اخلاقی بسیار دور از یکدیگرند. یکی با نگاهی بدبینانه به زندگی ، خانواده و سرزمین خود می نگرد ؛ حال آنکه آن دیگری نسبت به جهان زیبانگر است. یکی در روز میلاد فرزند دختر خود به سوگ مینشیند و آن دیگری در از دست دادن آفاق خود همواره سوگوار می ماند!
بررسی و مقایسه ی سیمای زن در اشعار این دو شاعر
خاقانی (متوفی595) و نظامی(متوفی599). این دو شاعر در زمانه و جامعه یکسانی می زیستند و با یکدیگردوستی داشتند. مطالعه تطبیقی و تحقیق و بررسی آثار این دو شاعر از منظر نقدِ زن گرا بیانگر این است که نظامی شاعر گنجه، انسانی روشنفکر و باورمند به اصالت زنان و مؤمن به وجود زنانی شایسته و کاردان است. او در آثار نفیسِ داستانی اش خالق شخصیت زنی است که در طول ادبیات فارسی کمتر داستان سرایی قادر به آفریدن آن شده است.
و این در حالی است که زن در سروده های خاقانی دارای منزلت نیست. به موجب سنت کُهنِ شعر پارسی که دنیا را به زنی دلفریب و رعنا تشبیه می کردند؛ دنیای خاقانی نیز چنین رنگ زن ستیزانه ای دارد. خاقانی همچون دیگر شاعران که عقل را مذکر و نفس را مؤنث می دانستند؛ نفس را به زن تشبیه می نماید. وی طبایع چهارگانه را نیز به زن تشبیه می نماید. معنا اینکه در ابیات« آبای» علوی، مردان علوی نامیده میشوند اما «اُمهات »سفلی را خصمان سفلی می نامد. خاقانی زنان را در ردیف خادمان می شمارد و آنان را ناقصان عقل و دین میداند.
در حقیقت به طور کلی لفظ زن در اندیشه خاقانی بار منفی دارد. وی هر جا این کلمه را بکار میبرد قصد نکوهش و سرزنش و تحقیر دارد.
بر اساس عقاید و باورهای قُدما، آفرینش از تأثیر آبا علوی بر اُمَهات سفلی پدید می آید. وی طبایع چهارگانه را نیز به زن تشبیه می کند. در بیتهای زیر آبا علوی مردان علوی نامیده میشود اما اُمَهات سفلی را خصمان سفلی می نامد:
مخنث همی زاید اکنون طبایع
کز این چار زن مردزایی نمیبینم (دیوان،294)
مردان علوی هفت تن، درگاه اورا به نوبه زن
خصمان سفلی چار زن، پیشش پرستار آمده (دیوان، 391)
در بیتهای بالا، زن مشبهٌ به و استعارهای است که مورد تشبیه در آن، دنیا و جهان است. اما ایشان در بیتهایی به طور مستقیم و آشکارا به نکوهش زنان میپردازد و با صفت ناقص عقل آنان را معرفی می کند، که به حدیث النساء ناقصات العقل و الدین اشاره دارد.
خادمانند و زنان دولت یار
چون مرا آن نشد آسان چه کنم
دولت از خادم و زن چون طلبم
کاملم، میل به نقصان چه کنم (دیوان،253)
اما سیمای زن در اندیشه و شعر نظامی گنجوی
گذری بر هزار بیت نظامی از منظر «نقد اصالت زن»، بیانگر آرا و نظرگاه های وی در زمانه خود است که نگاهی روشنفکرانه بوده و اساساً با جامعه ی عصر او سنخیت و تناسبی نداشته است. آثار نظامی نمونه ی آرمانی نگاه به زنان و آفرینش شخصیت زن برتر است. زنان در داست
نمونههایی از باورداشت« اصالت زن» در اندیشه نظامی همانا داستان«خسرو و شیرین» است. درخصوص شیرین«انوشه روان سعیدی سیرجانی نام آور بزرگ تاریخ ادبیات ایران زمین در اثر نفیس و جاودان خو موسوم به (سیمای دو زن)» می نویسد:« شیرین و گوهر شیرین از کانِ جهانی دیگر است. چنان غروری در اعماق وجود این زن سرسخت نهفته است که سرش به عقبی و دنیی فرو نمی آید. روح آزاده اش حتا یک لحظه تحمل خواری نمیکند و دل به فرمان عقل مصلحت اندیش نمی سپارد.»،« سعیدی سیرجانی، 1368:29»
وی می افزاید که:« همین رفتار نمونه ی شیرین موجب میگردد تا نام شیرین و شخصیت او سرآمد زنان فرهنگ و ادبیات ایرانی باشد. سعیدی سیرجانی؛1368،20»
اساساً فضای داستان «خسرو و شیرین» سرشار از اتکای به نفس است و غروری برخاسته از «خودشناسی » و این خصوصیت در رفتار یکایک قهرمانان داستان جلوه دارد. شیرین در برابر خسرو پادشاه ایران با اعتماد بر زیباییهای بی نظیرش چنین می گوید:
اگر خسرو نه، کیخسرو بود شاه
نباید کردنش سرپنجه با ماه
فرستم زلف را تا یک فن آرد
شکیبش را رسن در گردن آرد
گرم باید، چو می در جامت آرم
به زلف چون رسن بر بامت آرم (خسرو و شیرین،34)
بدین اعتبار در تمامی منظومه ی خسرو و شیرین فرازی و یا بیتی که ابتناء بر «زن گریزی یا زن ستیزیِ» نظامی باشد به چشم نمی آید
پایان سخن
به باور این قلم و در گذری بر آثار نظامی از منظر «نقد اصالت زن»، مشاهده می نماییم:« که برخلاف افکار و اندیشههای زن ستیزانه ی خاقانی، افکار و اندیشههای وی بیانگر آرا و نظرگاه های زمانه ی خویش است که نگاهی روشنفکرانه بوده و اساساً با جامعه ی عصر او سنخیت و تناسبی نداشته است. آثار نظامی نمونه ی آرمانی نگاه به زنان و آفرینش شخصیت زن برتر است. زنان در داستانهای نظامی قدرت بالقوه ی رهبری، اداره ی کشور، اخذ حکمت و خردمندی را دارند. زنان در حکمرانی و سیاست، حکمت و دانش، اصالت و پاکدامنی، خردمندی و دادگستری عرض وجود میکنند و در بسیاری از موارد به ویژه در عشق و استقامت بر مردان برتری دارند. در آثار ایشان، نگرش منفی نسبت به زنان نایاب است. زنان منظومه های نظامی همان میزان از خوبرویی برخوردارند که در خوش سخنی یکتا و بی هِمال اند. این زنان دانش اندوز و کاربند دانش اند. خردمندی و روشن ضمیری از صفات ایشان است. هدایت گر مردان اند و از راه عشق ایشان را به حقیقت می رسانند. سیاستمداری و حکم رانی آنان موجب میگردد تا در اداره ی مملکت به مردان نیازمند نباشند و بتوانند «آرمان شهری برین» بیافرینند. اینان زنانی اند که تنها کارهای بزرگ مردانه را به انجام نمی رسانند؛ بل، در زن بودن هم تمام اند و نمونههای کاملی از زنان و ویژگیهای زنانه اند. »
31،5،2017 میلادی
برابر با10،3،1396 خورشیدی