پاسخ به برنامه ى هشتم فانوس

cyrous mohsen vandcyrous mohsen vand

سيروس محسن وند :

آقاى افتخارى، سلام. برنامه هاى شما جالب توجه است. خواستم بعنوان يكى از كارخراب كن ها چندتا نكته را به شما بنويسم. اول اينكه حرفهاى شما و حرفهاى حزب آآآ، با وجود تفاوت، هردو درست بنظر ميرسد مگر در همان نقطه اى كه با يكديگر اشتراك داريد. آن نقطه مشترك عبارت است از موضعگيرى نسبت به غرب و اسراييل كه در هر دو مورد، تخاصمى است. البته هم شما و هم حزب آآآ بنظر ميرسد كه شروع به تعديل نظرات خود كرده ايد و اسراييل يا آمريكا را متشكل از جناح هايى ميدانيد كه برخى از آن جناح ها ميتوانند در راستاى منافع مردم ايران باشند. فكر كنم اگر نكته ى خيلى مثبتى در ديپلماسى رضا پهلوى موجود باشد، اينستكه تا حالا نشنيده ام ايشان يك كشور و يا حتى يك جناح حزبى در كشورى را مورد انتقاد شديد قرار بدهد ولى بقيه ى اپوزيسيون، نه تنها از اين كشور و آن كشور بشدت انتقاد ميكند بلكه حتى به انتقادهاى تخاصم آميز ميپردازد كه البته روشى غير ديپلماتيك است. اين خودش نشاندهنده ى اين است كه شاپور رضا پهلوى، در سطح ديپلماتيك، از تفكر بهتر و مشاورين بهترى برخوردار است و در همين زمينه ميبينيم كه هم با غرب و هم با اسراييل و هم با عربستان، ميتواند به مذاكره و تعامل بپردازد. اما درمورد جنبش “آينده ى ايران”، خودتان هم ميدانيد كه با انتقاد جدى مواجه شده و خود من يكى ازآنها هستم و مقاله اى نوشتم كه تلويزيون ميهن در گوشه اى كه احتمالاً هيچكس آنرا نميبيند منتشر كرد. ايرادى كه در اين جنبش موجود است، از جمله مربوط ميشود به افرادى كه آن را نمايندگى ميكنند. آيا واقعاً ميتوان انتظار داشت كه اين سه شخصيت، با وزن كمى كه دارند بتوانند بزرگانى را كه يك عمر در سياست، مو سفيد كرده اند بر گِرد يك هدف جمع كنند؟ آيا اين دعوتنامه يك دعوتنامه ى تحقير آميز نيست؟
اين دعوت بصورتى انجام شده كه تضمين ميكند كه تنها نيروهاى سطح پايين و در بهترين شرايط، سطح متوسط، پاى آنرا امضا ميكنند يا دراين مورد، لايك ميزنند. به عبارت ديگر، شكل اين دعوتنامه، به بزرگان سياسى ميگويد كه شما براى ما مهم نيستيد بلكه ما ميخواهيم تشكلى از نيروهاى سطح پايين، در برابر شما ايجاد كنيم. در ثانى، اين دعوت، يك دعوت غير دمكراتيك است چرا كه ميخواهد اپوزيسيون را زير چتر رضاپهلوى بطور اخص و زير چتر سلطنت طلبان بطور اعم، جمع كند، درصورتيكه، حتى اگر اپوزيسيون بخواهد زير چتر سلطنت طلبان باشد، آن پروسه بايد از مسيرهاى دمكراتيك انجام شود و آغازگرِ آن بايد چانه زنى در بالاترين سطوح باشد. نه اينكه سلطنت طلبها به بقيه ى اپوزيسيون بگويند كه ما يك ميزگرد درست كرده ايم و هركس ميخواهد بيايد و هركس نمى آيد خرابكار است. روش درست اينست كه بر فرض، شاپور رضاپهلوى، اسماييل نورى علا، حسن اعتمادى، كورش عرفانى و بيژن افتخارى با يكديگر به يك سرى توافق هاى اصولى برسند و آنگاه، نيروهاى سطح متوسط و پايين را به اعتلافى كه ميانشان ايجاد شده دعوت كنند و اميدوار باشند كه بتوانند پشتيبانى اكثريت مردم و از جمله بنده را به آن اعتلاف جلب كنند. شرط اوليه ى چنان اعتلافى نيز اينستكه سلطنت طلبان و بخصوص شاپور رضاپهلوى، عميقاً به يك حكومت پادشاهى مشروطه ى دمكراتيك پايبند باشند. درآنصورت محتمل استكه بخشى از نيروهاى سلطنت طلب كه انحصار طلب هستند و خواستار يك پادشاه با اختيارات فائقه، از گرد رضاپهلوى پراكنده شوند. رضا پهلوى بايد تصميم خودرا بگيرد. يا بايد با نيروهاى نحصار طلب همكارى كند يا اينكه به نيروهاى دمكراتيك بپيوندد.  اين يك پروسه ى پيچيده است و مسلماً نميتواند با دعوت از سوى دو جوانِ تازه كار به همراهى آقاى لاجوردى انجام شود.
اگر شاپور رضاپهلوى ميخواهد كارى گاندى گونه ماندلا گونه انجام بدهد، همين است كه حساب خودرا از سلطنت طلبهاى استبدادى جدا كند و به همكارى با نيروهاى دمكراتيك بپردازد.
با درود
سيروس محسن وند