چند مشخصه مهم جنبش کارگری ایران در دهه اخیر

mohsen ebrahimi

سخنرانی محسن ابراهیمی   در مراسم یادمان شاهرخ زمانی و کورش بخشنده در تورنتو

با سلام به همه شما عزیزان و خیلی خوش آمدید

امروز این جا جمع شده ایم تا یاد دو فعال و رهبر کارگری کمونیست، خوشنام و محبوب را گرامی بداریم که تا پای جان با یکی از هارترین و ضد کارگرترین حکومتهای سرمایه داری جهان معاصر مبارزه کردند.

دو رهبری که هم در زندگیشان و هم در مرگشان خار چشم جمهوری اسلامی سرمایه بودند.

این حقیقت را تشییع جنازه باشکوهشان نشان داد که در آن جمعیتی زیاد به تهدید پاسداران اسلامی اعتنا  نکردند و با شعار “شاهرخ معلم ماست، راه شاهرخ راه ماست” و سرود انترناسیونال رهبران سرسخت و محبوب خود را بدرقه کردند.

ظاهرا شاهرخ و کورش به مرگ طبیعی در گذشته اند. اما چه کسی نمیداند که این پاسداران سرمایه بودند که در چهره شاهرخها و کورشها کابوس مرگ خود را می دیدند و به هر قساوتی و هر رذالتی دست میزدند تا صدای بلند این رهبران را خاموش کند.

فراموش نکنید که شاهرخ که حتی یک روز هم ورزش درزندان را فراموش نمیکرد یکباره سکته مغزی میکند. او بارها هشدار داده بود که از طرف بازجویانش تهدید به مرگ شده بود “به صورتی که هیچکس بویی هم نبرد”!

در مورد کورش هم فقط مکان سکته قلبی اش خارج از زندان بود اما میدانیم که حکومت پاسدار سرمایه پیش از سکته قلبی او از تعقیب و زندانی کردن وآزارش حتی بعد از عمل باز قلب هم دست برنداشته بود.

قاتلان اصلی این دو رهبر کارگری بی تردید حکومت اسلامی سرمایه است.  

اجازه بدهید در این وقت کم به چند مشخصه مهم جنبش کارگری اشاره بکنیم که زندگی  و مبارزه این دو رهبر کارگری هم تجسمی از آنهاست.   

1) میدانیم که به یمن دیکتاتوری سلطنتی واسلامی طبقه کارگر ایران از یکی از مهمترین وحیاتی ترین ابزارهای مبارزه خود یعنی تشکل و مخصوصا تشکل سراسری توده ای محروم است.

 درسالهای اخیر تلاش برای متشکل شدن به اشکال مختلف به یک نقطه مرکزی جدال میان رهبران کارگری و حکومت سرمایه  داران تبدیل شده است. کورش و شاهرخ دو نمونه از تعداد زیادی رهبران کارگری هستند که از تلاش برای متشکل کردن طبقه خود خسته نمیشدند حتی زمانی که احکام سنگین دستگاه قضایی ضدکارگر بالای سرشان بود یا در زندان بودند.

2) جنببش کارگری ایران در نیم قرن بعد از کودتای 28 مرداد همیشه از داشتن چهره های سیاسی شناخته شده محروم بوده است. اما در دهه اخیر ابراز وجود شخصیتهای کارگری به یک پدیده جدی سیاسی تبدیل شده است. رهبرانی که اسمشان، زندگینامه شان، فعالیتهایشان نه فقط در ایران بلکه در سطح جهان شناخته شده است.  رهبرانی که امروز در میان بخشهای مهمی از طبقه کارگر جهان شناخته شده هستند.

زمانی هر دگر اندیش دمکرات و ملی – اسلامی که مثلا با دوستان سابقش در حکومت شاخ به شاخ میشد و گذرش به زندان میافتاد فورا تعداد زیادی صاحب در نهادهای حقوق بشر و بی بی سی و صدای آمریکا پیدا میکرد که برایش کمپین راه میانداختند درحالیکه همانوقت ممکن بود فعالین کارگری زیادی در زندانهای حکومت در بند بودند بدون اینکه رسانه ای در موردشان حرف بزند.

این دوره به گذشته تعلق دارد. جنبش کارگری ایران در این قلمرو خیز بزرگی برداشته است. علیرغم سرکوب شدید تشکلهای زیادی را سازمان داده و دهها رهبر کارگری بیرون داده است.

طبقه کارگر با چهره های سرشناسش در ایران و جهان نمایندگی میشود و فورا میتواند حمایت جهانی کسب کند. آخرین نمونه بیانیه مشترک جعفر عظیم زاده و اسماعیل عبدی بود که توجه زیادی را به مطالبات و جایگاه جنبش کارگری جلب کرد. کورش و شاهرخ هم  دو تا از این چهره های محبوب کارگری بودند که یادشان همیشه گرامی خواهد بود.

روشن است که طبقه کارگر با چهرهای سرشناس چپ و رادیکالش بهتر میتواند جنبش کارگری و مطالباتش  را در سطح جامعه نمایندگی کند و بهتر و موثرتر میتواند در روندهای سیاسی جامعه دخالت کند.  

3) یک مشخصه جدید تجمعات و اعتراضات متحد و سراسری است.

اگر چه هنوز خیلی از اعتراضات و اعتصابات پراکنده هستند اما فعالین و رهبران کارگری توانسته اند روی خواستهای مشترک تاکید کنند و اعتراضات متحد وسراسری مهمی را سازمان دهند.

چند نمونه زیر که در سالهای اخیر رخ داده اند:

تجمع اعتراضی سراسری معلمان بازنشسته در مقابل مجلس و نهادهای دولتی در همین هفته.

تجمع و اعتصاب همزمان کارگران معادن در کرمان و کوهبنان، آزادشهر و رامیان.

تجمع کارگران پتروشیمی های ماهشهر، عسلویه و هلدینگ خلیج فارس در مقابل وزارت نفت و مجلس

اعتراض همزمان کارگران پتروشیمی های اراک، تبریز، اصفهان

4) یک پدیده نوین وبسیار مهم حضور خانواده های کارگری در اعتراضات کارگری است.

حضور خانواده ها قدرت جنبش کارگری کارگری را چندین برابرمیکند. اعتراض کارگری را بسرعت به کوچه و خیابان و جامعه وصل میکند و برای حمایت از آن سمپاتی بخش وسیعی از جامعه را جلب میکند. درست به همین دلیل کارفرماها و حکومتشان بشدت از حضور خانواده ها در کنار کارگران هراس دارند.

در سالهای اخیر تعداد زیادی اعتراض کارگری وجود داشته که خانواده ها در آنها نقش داشته اند.

نمونه ها:

اعتراض کارگران سنگ معدن بافق با حضور خانواده ها برای آزادی هم رزمانشان که استاندار و امام جمعه و نهادهای سرکوب را مجبور به عقب نشینی کرد.

اعتراض کارگران نیشکر هفت تپه، کیان تایر، پتروشیمی ها که خانواده ها در آنها حضور داشتند.

اعتراض بازنشتگان فولاد که در آن 5000 کارگر بازنشسته همراه با خانواده شان به نمایندگی از 90 هزار بازنشسته شرکت داشتند.

کارگران آلومینیوم المهدی دربندرعباس که به خانواده ها و مردم شهر فراخوان دادند و 3000 نفر در تجمعشان درمقابل استانداری شرکت کردند.

5) یک وجه مشخصه اعتراضات کارگری اخیر درگیری با نهادهای دولتی است.

میدانیم در ایران تحت سلطه جمهوری اسلامی هر اعتراض ساده کارگری میتواند فورا با دخالت دولت و نیروهای سرکوبش مواجه شود و شکل تقابل کارگران با دولت و نهادهای دولتی به خود بگیرد.

علاوه بر این، سالهاست که فعالین و رهبران کارگری رادیکال اعتراضات را از محدوده محل کار بیرون میبرند و به مقابل نهادهای دولتی سرمایه مثل مجلس و دفتر رئیس جمهور و وزارت کار میکشند. میدانند که طرف حساب سیاسیشان حکومت سرمایه است. چنین اعتراضاتی عملا  پیش در آمدی برای رویارویی سراسری با کل قدرت سیاسی هستند که دیر یا زود فرا خواهد رسید.

6)  در سالهای اخیر رهبران کارگری چپ  و کمونیست به هر مناسبتی در قامت سخنگوی رهایی کل جامعه ظاهر شده اند.

آنها با صراحت از حقوق کودکان، آزادی و برابری زنان، آزادی زندانیان سیاسی، جنبش علیه اعدام، آزادی بیان، بهداشت و درمان رایگان برای همگان و غیره دفاع کرده اند.

رهبران کارگری از جمله شاهرخ و کورش امضا کننده بیانیه ها و قطعنامه هایی مثل قطعنامه های اول مه هستند که در آنها مثل سخنگوی طبقه و جنبشی ظاهر شده اند که میخواهد همه جامعه را از هرگونه نابرابری و ستم و تبعیض نجات دهد.

7) میدانیم که معمولا در بحرانهای حکومتی فورا سر و کله چند دوجین حزب سیاسی (اسلامی، ملی، ملی اسلامی، دمکرات، ناسیونالیست) پیدا میشود که به نام همه ملت میخواهند سر کارگر و اکثریت محروم جامعه کلاه بگذارند و عملا نظم طبقاتی حاکم را نجات دهند.

در کنار سرکوب حکومتی همینها به هزار و یک نیرنگ سیاسی دست میبرند تا کارگر حزب گریز شود؛ تا فعالین و رهبران کارگری در حزب رادیکال وکمونیست متشکل نشوند؛ تا طبقه کارگر نتواند دست به قدرت سیاسی ببرد؛ تا طبقه کارگر به نیروی جنبشهای غیر کارگری تبدیل شوند.

اما علیرغم همه این تلاشهای اردوی سرمایه، تعداد زیادی از رهبران و فعالین رادیکال و کمونیست به جایگاه حیاتی حزبی رادیکال و کمونیست در مبارزه رهاییبخش خود واقفند و صمیمانه تلاش میکنند تعداد هر چه بیشتری از فعالین کارگری در حزبی با برنامه و هدف رهایی از نظام کار مزدی متحد شوند.

 

تلاش برای تحزب سیاسی کمونیستی یک گرایش بسیارزنده درمیان رهبران رادیکال و سوسیالیست کارگری است.

به عنوان کلام آخر، همه مشخصه هایی که در بالا اشاره کردم، مشخصه ها و  دغدغه های یک جنبش و سنت رادیکال، چپ و سوسیالیستی است. کورش و شاهرخ هم در این سنت جای داشتند و تا پای جان برایش مبارزه کردند.

یادشان گرامی باد

توضیح: این متن پیشنویس و مبنای سخنرانی در مراسم بزرگداشت شاهرخ زمانی و کورش بخشنده است که در تاریخ 12 مهر 1395- سوم اکتبر 2016 در شهر تورنتو برگذار شد.