چه میخواهیم باشیم و چه میتوانیم باشیم

 

ریموند رخشانی :

استبداد بیرونی و درونی

رمان*اينجه ممد*، شاهكار ياشا ر كمال، د ر نظا م اربا ب رعيتی تركيه اتفاق میافتد. اينجه ممد قهرما ن اصلی رمان، رعيتی است كه  زمين و زنش مورد تعدی ارباب ظالم قرا ر گرفته و زمينه قيا م او میگردد.

اينجه ممد دست به تفنگ میبرد و ارباب ر ا میکشد و از دست ژاندارمها و عُما ل اربا ب به كوه پناه میبرد  و مدتها در كوه میماند و به خيا ل اينكه ديگر بساط ظلم  و جور در روستا ريشه كن شده  و دهقانان آزاد شده اند، تصميم میگيرد پس از ماهها متواری شدن، به روستا برگردد.اما وقتی به روستا برمیگردد با تعجب میبيند كه برادر اربا ب به جای اونشسته و چنان ستم میکند و دمار از روزگا ر مردم در

میآورد كه مردم قبر ارباب قبلی را زيارتگاه كرده و به اينجه ممد دشنام ها میدهند كه چرا اربا ب خو ب آنها را كشته  و اکنون اربا ب  ظالم تر و بدتری برسرنوشتشا ن حاكم گشته است.

قهرمان داستا ن اينجه ممد دچار شک و ترديد میگردد و مدا م در جلد دوم رمان، سرگردا ن از خو د می پرسد كه آيا مبارزه ا ش بيهوده  بوده؟  و اشتباهش كجا بود ه؟

سرانجام در جلد سو م به اين نتيجه میرسد كه به جای اربا ب بايد با ارباب پرستی مبارزه میكرده كه د ر اذهان دهقانان ريشه دوانده

است. به همين خاطر سرانجا م در جلد سو م تصميم میگيرد آتش به خارستان بزند و خارستان در واقع همان زنجيرهای ذهنی دهقانان  است.

نگاهی به تئور یهای مربو ط به دگرگونی جامعه در تاریخ معاصر ایرا ن از دوره مشروطیت تاكنو ن همیشه بیانگر دو  نوع نگر ش بوده :

نگر ش او ل عبارت از رادیكالیسم انقلابی  و تغییر قهری ساختار سیاسی جامعه با توسل به سلا ح و تفنگ بوده است.  این ديدگاه

نه تنها در دهه چهل  و پنجاه و د ر آستانه  انقلا ب ۵۷ ديدگاه غالب بوده بلكه در انقلا ب مشروطيت  و پس از آ ن نيز گاهگاهی به چشم  میخور د.

اگر مثلا حيدرعمو اوغلی ها با توسل به نارنجک می خواستند با كشتن محمدعلیشا ه بسا ط ظلم را ا ز صحنه  ايران برچينند در واقع راه  ميان برُ و ساده ای ر ا برا ي مبارز ه با ستم برگزيده بودند.

آنان فكر میكردند كه با كشتن حاكمی جبار، مرد م زير سلطه ا ش آزاد خواهند شد اما نبايد اين اشتباه اساسی ايشان ر ا از نظر دو ر داشت كه آنان، حاكم را ا ز توده های محكو م جدا میدانستند و به تعامل ذهنی و روابط عميق بين ستمگر  و ستمكش در يك نظا م

استبدادی توجه نمیكردند و فكر میکردند كه رژيم شاهی را میتوان با بمب تروريستی فرو ريخت و يا میتوان نظا م  ارباب رعيتی را  با تشويق روستاييان به عدم پرداخت ماليات و بهره مالكانه و همچنين شوراندن دهقانان بر عليه اربا بها ، متلاشی ساخت.

كسرو ی در نقد گرو ه او ل، زمانی چنين نوشت: ما نیک آگاهیم كه حیدرخا ن عمو اوغلی ها  و علی مسیوها و… در را ه استقلا ل و آزادی این كشو ر به هرگونه جا نفشانی آماد ه بودند؛ آنا ن در یکجا اشتبا ه میکردند، از گرفتار یها  و آلودگی های  توده ها ناآگا ه بودند  و

می پنداشتند اگر ریشه استبداد كنده شود، تود ه مرد م به را ه پیشرفت میافتند در حالی كه درد اصلی، جهل و نادانی و ناآگاهی مرد م  بو د.

گذشت زمان، صحت سخن كسروی را نشا ن داد، به طوری كه وقتی مجلس او ل به تو پ بسته شد، مرد م در غار ت اموا ل و فر شهای  مجلس،  رو ی قزاقا ن لياخوف ی ر ا سفيد كردند و حتی به درختان نيز رحم نكردند.

اندکی بعد، وقتی د ر تبريز، خان ه ستارخان توسط رو سها تخريب و فروريخ ت باز مرد م د ر غار ت اموا ل  خانه، سر ا ز پا نم یشناختند.

بعدها هم وقتی د ر کودتا ی ۲۸ مرداد خان  ه مصدق تخريب شد، باز مردم همان غار ت  و تراژد ی را تکرار کردند. نبايد فکر کر د که  غارتگران همگی ضد مشروطه بودند بلکه اکثرشان اصلا بیطر ف بودند.

در مقابل گرو ه او ل، گرو ه دو م  قرار داشتند كه مشكل را امری فرهنگی تلقی كرد ه  و بر تغییر تدریجی فرهنگ مردم، آگا ه كردن به

حقو قشان  و مبارز ه با جهل و خرافا ت تاکید می کردند؛ افرادی چو ن میرزافتحعلی آخوندزاد ه، میرزاآقاخا ن كرمانی و میرزاعبدالرحیم  طالبو ف در این گرو ه جای دارند.

بدون کار فرهنگی و آگاهی سياسی مردم، درافتادن با استبداد با تو ل بر سلاح، به مثابه  با شمشير چوبين به جنگ آسياب رفتن است؛  چرا که آ ن نظام استبدادی، برآمده از اعما ق ذهنی همان مردم است.

 در واقع مصدا ق اين شعر  «مصطفی بادكوبه ای» بودند:

 ما ستم ر ا نشانه گرفته بوديم

 اما همه  تيرها از كمان دانش پرتا ب نشد.

  ا ی كا ش نخست جهل را نشانه گرفته بوديم.  .  .

نکته اساسی آنجاست که کار فرهنگی هم نیاز به آن داشته و دارد که نظام مند و متکی بر تفکری سیستمی باشد، و این خود  برخاسته از بینشی استراتژیک و چشم اندازی شفاف از آینده است: چه میخواهیم باشیم و چه میتوانیم باشیم ؟

بدليل مشکلاتی سيستمی و چالش هايی فرهنگی در تاريخ معاصر ايران، در هر دو نگر ش با فقدان چشم اندازی روشن و شفاف از  آينده روبرو هستيم.

شکل دهی به چنين چشم اندازی از آينده )ايران و ايرانی،( نياز به زحمت و تامل و کندوکاو و اندیشه و زما ن  و کار )همگی متکی بر  واقعيات کنونی و بر آيند نيروها در جامعه( و بیش و پیش از هرچیز دیگری، خردورزی دار د.