یکی از 15 میلیون

محمدرضا کاف. کسرایی :

پیش گفتار: در روزهای گذشته، نوشته های بسیاری از چهره های اپوزوسیون را خوانده ام؛ کسانی که هم به لحاظ سن ، هم تجربه و هم دانش سیاسی ،  بسیاربسیار برتر و بالاتر از من هستند و من از گفته ها و نوشته های آنان همیشه درس گرفته ام.این بزرگان در بسیاری از نوشته های روزهای اخیرشان،بر شکست سنگین اپوزوسیون ،  و پیروزی کلیت  نظام جمهوری اسلامی اشاره کرده اند و دلایلی نیز برای اثبات آن ، ارائه کرده اند . در جایگاهی نیستم که بخواهم  چیزی به کسی یاد دهم اما ، از همه ی بزرگان و عاشقان سرزمین ام خواهش دارم به جنبه های دیگری از این انتخابات نیز توجه کنند که من سعی کرده ام در نوشته ام  به آنها اشاره کنم .  به نظر من شکست  و پیروزی ، در آن زمین بازی تعریف می شود که دو طرف،در زمین بازی حاضر باشند و رو به روی  هم ایستاده باشند ؛ در چنین زمینی،برد و باخت معنا می یابد نه اینکه زمین بازی را به زور از رقیب خالی کنند و برای دروازه ی خالی رجز بخوانند و با سوت داور خودی شورای نگهبان گلباران کردن دروازه خالی و هوراکشیدن عموم مردم بیرون از استادیوم که اساسا از عدم حضور رقیب خبر ندارند  را به عنوان پیروزی بزرگ و اقبال مردم به خود ، به رخ رقبایی بکشند که از پای تلویزیون باید از دروازه ی خود دفاع کنند.با این توضیح ، نوشته ام را آغاز می کنم :

           انتخابات ریاست جمهوری در ایران به پایان رسید و روحانی با کسب حدود  58  درصد آرا ، رییس جمهور شد . در مورد نتیجه ی انتخابات و شرکت کنندگان اش نمی خواهم چیزی بنویسم که می خواهم درباره ی کسانی بنویسم که مثل من ، رای ندادند و در این بازی فریب شرکت نکردند. دراین انتخابات  56 میلیون نفر می توانستند رای دهند و در نهایت حدود   41   میلیون نفر رای دادند و  15  میلیون نفر در رای گیری شرکت نکردند و من یکی از این پانزده میلیون هستم.
منظورم از « ما » در این نوشتار،کسانی هستند که برای رای ندادن، دلایلی مانند من داشته اند و هرگز این توهم را ندارم که تمام این  15  میلیون نفر ، به دلایلی شبیه دلایل من در انتخابات شرکت نکرده اند.
در داخل کشور ،  ما  هیچ امکانی برای تبلیغ علنی نظرات مان و بیان دلایل رای ندادن مان نداشتیم که در بسیاری اوقات ،  با برخورد نهادهای امنیتی رژیم مواجه می شدیم  هرگونه تلاش ، برای تبلیغ  و تبیین آشکارِ رای ندادن، مساوی بود با برخورد نهادهای مختلف امنیتی؛ از نیروی انتظامی تا اطلاعات سپاه. سیاست رژیم همانطوری که بارها خامنه یی در سخنرانی هایش اعلام کرده بود تلاش برای حضور هرچه  بیشتر مردم پای صندوق های رای بود ؛ از جمله : « مردم ایران در انتخابات شرکت خواهند کرد و به نظام اسلامی آبرو خواهند بخشید. » ( 1 ) یا  «  اولین پیام حضور مردم در انتخابات ، نشان دادن اعتماد و علاقه مردم به نظام جمهوری اسلامی است . » ( 2 ) و به همین خاطر کوچکترین تلاش برای منصرف کردن مردم از شرکت در انتخابات در صحنه ی عمومی و رسمی ، بلافاصله با برخورد نیروهای امنیتی رژیم مواجه می شد .
ما ، هیچ امکان رودررو  برای ارتباط با مردم نداشتیم تا دلایل مان را برای رای ندادن ، به آنها بگوییم، هیچ گروه صاحب رسانه یی در داخل کشور ،  ما  را  نمایندگی نمی کرد و در واقع  هیچ رسانه یی  برای بیان نظرات مان نداشتیم تا به اعتبارزدایی و مشروعیت زدایی انتخابات بپردازد و کلیشه ی«انتخاب بین بد و بدتر» وتاکتیک« رای به روحانی از ترس رییسی » را به نقد بکشدو با بیان سابقه ی تاریخی این نوع رای دادن، اشتباهات مردم را جلوی چشمشان آورده و با  نشان دادن برآورده نشدن مطالبات و وعده ها ، آنها را در معرض انتخاب جدیدی  قرار دهد : تکرار مداوم و بی حاصل یک اشتباه یا عدم شرکت در این بازی ؟
ما ، به دلایلی که به آنها اشاره داشتم ، نمی توانستیم در هیچ کجای کشور ، هیچ ستاد و هیچ  مکانی برای جمع شدن و تبادل نظر با همفکران مان داشته باشیم تا  بتوانیم  با جمع بندی دلایل و استفاده از دانش و تجربه ی هم ، استراتژی و تاکتیک موثری را برای ارائه به مردم به کار گیریم . در نبود چنین امکانی ، هریک از ما مجبور بود به تنهایی ،  با انواع و اقسام دلایل طرفداران رای دادن
 که مرتبا به روز و از ایراد و اشکال تهی می شد  مواجه شود و به تنهایی برای بی اثر کردن آن دلایل، استدلال ها و فکت های دیگری بیاورد که همین مسئله باعث برتری رای دهندگانی می شد که هر روز با انواع و اقسام استدلال ها ، مجهز و تشویق می شدند .
بنابراین می توان گفت که در کل ایام انتخابات ، ما هیچ حضوری در عرصه ی عمومی و رسمی نداشتیم که کل فرآیند انتخابات را با سازوکارش به نقد بکشد وآن را در نظرمردم بی اعتبار کند.اما با وجود همه ی اینها، ترس بزرگ حکومت وحامیانش بودیم و تمام کسانی که هرچهارسال درمیان به یاد رای مردم می افتند،آنها که می دانند در جامعه ی برساخته ی حکومت ولایت فقیه ،  هیچ نهادی برای اعمال فشار رای دهندگان بر حکومت و پی گیری مطالبات شان وجود ندارد و ایام  انتخابات  فقط، موعد انواع وعده های  بی حدومرز است.پس به هردروغی متوسل می شوند تا مردم را به خود جذب کنند .
شبح رای ندادن، فارغ از آسمان به شدت حفاظت شده ی خیابان آذربایجان
  محل اقامت خامنه یی-  حتی برفراز بیت نیز در پرواز بود و سایه ی بلند حضورمان،برسر ولی فقیه نظام نیز افتاده بودتا بدانجا که بارها به میدان آمد و از همه خواست در انتخابات شرکت کنند :  «  هرچه حضور مردم در پای صندوقهای رای بیشتر باشد ، آبرو و احترام ملت ایران درنزد ناظران جهانی بیشتر خواهد بود،اگر حضور مردم درانتخابات ضعیف باشد،یک نوع قضاوت و تصمیم گیری خواهد شد اما اگر حضور مردم در انتخابات هوشمندانه و قوی باشد ، قطعا قضاوت به گونه یی دیگر خواهد بود. »  ( 3 )  حضور مردم چنان برای رژیم مهم است که با وجود حساسیت فراوان آخوندها و شخص خامنه یی به حضور زنان درصحنه های اجتماع و تلاش شان برای محدود کردن حضور زنان و مشروط کردن این حضور به اذن و اجازه ی همسر، خامنه یی درپاسخ به استفتایی که از او کرده بودند و پرسیده بودند که آیا زن برای خروج از خانه جهت رای دادن نیز باید از همسرش اجازه بگیرد ، چنین پاسخ داد : « شرکت در انتخابات منوط به اذن شوهر نیست .» ( 4 )
جو غالب انتخابات عمدا  ما  را نادیده می گرفت . از  ما حرف نمی زدند که حتی اشاره یی هم نمی کردند اما لزوم جذب آرای خاکستری را مرتب به نامزدها یادآوری می کردند . اما  ما  بودیم  و حضور داشتیم . نامزدها ، تمام تلاش شان را به کار می گرفتندتا به امثال ما ثابت کنند فضای آزاد و رقابتی برانتخابات حاکم است وآنها می توانند با قبلی ها  متفاوت باشند و به وعده ها عمل کنند . آنها بارها یکدیگر را رسوا کردند و گوشه یی از پرده ی  ضخیمِ انکار را بالا زدندتا میزان ناکارآمدی و فساد برگزیدگان حکومت را پیش چشم مردم آورند تا شاید ، ما را به شرکت در این بازی فریب وسوسه کنند .
عزم ما برای رای ندادن ، در هر دو سوی این بازی تباه احساس می شد  ؛  از این سوی اردوی قدسی رییسی  و  بارگاه  ملکوتی آستان قدس تا آن سوی کمپین  روحانی و خیل مدعیان و هواداران  بنفش او . ترس آنها  از رای ندادن ما باعث شدتا به قول خودشان :«رقیبان امروز و رفیقان فردا»، بارها روی هم صدا بلندکنند وبه جای ارائه ی برنامه هایشان ، به یکدیگر نسبت فساد بدهند،روحانی خط قرمز رژیم را رد کند و به گوشه یی ازکارنامه ی سراسر جنایت رییسی اشاره کند و از  38  سال صدور احکام زندان و اعدام بگوید . به راستی اگر نبود ، احساس این عزمِ بسیاری از مردم برای رای ندادن و نیاز روحانی به جذب آرا ، آیا هرگز از زبان او چنین سخنانی را می شنیدیم ؟ او که روزی با افتخار از دستور قاطع  برای سرکوبی اوباش درتیرماه سال 1378  می گفت و امروز از سابقه ی رییسی در صدور احکام زندان و اعدام ؟
آنها تا آخرین لحظه برای حضور ما تلاش کردند تا  ما را نیز مانند خود ، وارد این شعبده کنند و با تمام ارائه دلایل و تلاش ها و فریب ها و با وجود این که ما  نه رسانه یی داشتیم و نه تشکلی، و به مانند تمام انتخابات قبلی ، نتوانستیم  نظر و تحلیل مان را  به گوش مردم برسانیم ، در یک قرار نانوشته ، 15  میلیون نفر از مردم در این بازی شرکت نکردند و فقط با دیدن عملکرد جناحهای مختلف رژیم در اداره ی امورکشور ، به تمام این شیوه از حکومت و به این نوع  انتخابات ، پاسخ  «  نه  »  دادند  و این ، رقم کمی نیست ؛  نه آنقدر کوچک است که بتوان نادیده اش  گرفت و نه آنقدر بزرگ که به آن مغرور شد . اما  ما وجود داریم چون ، با رای ندادن نشان دادیم کلیت این سیستم معیوب و ضد مردمی را قبول نداریم .
این را به عنوان  مهم ترین  و اصلی ترین دلیل رای ندادن بگویم :  ما  رای ندادیم چون ، بر سرِکار ماندن این حکومت و این شیوه ی کشورداری را  بزرگترین وهن خود و جدی ترین تهدید برای آینده ی کشور می دانیم . این که وجود نهادی چون«شورای نگهبان» و نظارت استصوابی، ناقض اصل انتخابات آزاد و توهین به همه ی مردم ست که 12 نفر منصوب و منسوب ولی فقیه برای میلیونها نفرتصمیم بگیرند به چه کس باید رای داد و به چه کس نباید .
ما  رای ندادیم  چون این حکومت اجازه نمی دهد احزاب و گروههای سیاسی مستقل در کشور  وجود داشته  باشند تا تبدیل به مکانیسم پی گیری مطالبات مردم شوند، چون در حال حاضر مکانیسمی برای پی گیری مطالبات وجود ندارد و بدین ترتیب نامزدها می توانند هرچیزی را به عنوان وعده بگویند و برای گرفتن رای ، برآوردن تمام مطالبات گروه های مختلف اجتماعی  را  به دروغ  ، وعده دهند ، چون درحال حاضر،  هیچ رابطه ی ارگانیکی  بین  انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان وجود ندارد تا  بتوان درفردای روز انتخابات، فرد پیروز را برای پیگیری و اجرا ی وعده هایش تحت فشار قرار داد .
ما  رای ندادیم چون می دانیم اختیارات رییس جمهور برای ایجاد تغییرات و پی گیری مطالبات  و  برآوردن  وعده هایش، چه قدر کم و ناچیز است. و روحانی و دولتش و اصلاح طلبان عزمی برای حل اساسی مشکلات کشور ندارند چون با تمام ادعاها و شعارهای آنچنانی ایام انتخابات ، این دولت، تامین کننده ی بودجه و تضمین کننده ی حضور ویرانگر ایران در سوریه و عراق و دخالت در یمن و لبنان است؛ حضوری که باعث جبهه گیری همسایگان ما شده است و منطقه را در سراشیب سقوط و مسابقه ی تسلیحاتی و جنگ های نیابتی قرارداده است. بدون تصویب بودجه های آنچنانی و بازگذاشتن دست سپاه دراین خوان نعمت ، چگونه امکان این همه سیاهکاری آنان در منطقه وجود دارد؟سیاست خانمان براندازی که یک رویش،لبخندهای ظریف و فریب جامعه ی جهانی ست و روی دیگرش ، چشمان خون گرفته ی قاسم سلیمانی و آدم کشی و گروگانگیری فیزیکی و اخلاقی مردم ایران و منطقه است.
ما   رای ندادیم چون می دانیم در حال حاضر ، قسمت اعظم اقتصاد و اداره کشور تحت نفوذ سپاه و ائمه ی جمعه هست و بدون کوتاه کردن دستان آنان از سفره ی اداره ی کشور ، هیچ تغییر واقعی و حقیقی و قابل لمس به نفع مردم ایران صورت نمی پذیرد و هیچ یک از نامزدهای این انتخابات حتی در خواب هم ، فکر چنین تغییراتی را نمی کنند ، چه رسد به اجرای آنها.
ما  رای ندادیم چون می دانیم شبه خدایی به نام ولی فقیه بر کشور ما حکومت می کند و اوست که تصمیم می گیرد سمت وسوی دولت باید به کدام جهت باشد . قدرت اصلی کشور در دست های او  و نهادهای زیر نظر او و سپاه است و تا این قدرت متمرکز ، محدود و پاسخگو نشود ، تا این قدرت به نمایندگان حقیقی ملت واگذار نشود ، هیچ اتفاق مهمی در کشور درجهت رشد و توسعه ، رخ نخواهد داد . و این نیز به دست دولتی میسر خواهد شد که قدرت متمرکز را به چالش بکشد و با استفاده از سرمایه ی اجتماعی خود ، آنها را وادار به عقب نشینی کند نه این که در برابر ولی فقیه کرنش کند و بودجه ی سپاه و. . .را هرسال بیشتر کند . و تشکیل چنین دولتی در چشم انداز برنامه های هیچ یک از نامزدها نیست که اساسا چنین فردی ، از فیلتر شورای نگهبان نمی گذرد که بتواند خود  را در معرض انتخاب مردم قرار دهد .
این لیست می تواند همپای ذات جنایتکار و فریبکار و پلید جمهوری اسلامی نهایتی نداشته باشد من فعلا به این اندک بسنده کردم.
قصدم از این نوشتار نه اعلام پیروزی به خاطر رای ندادن  15 میلیون هموطنم است، نه مغرور شدن و ادعای متشکل و هم نظر بودن این جمعیت 15  میلیونی ، نه دل آزاری و طعنه به رای دهندگان که آنها نیز هموطن منند و همدرد و هم سرنوشت در ابتلا به این طاعون  38  ساله  ، که یادآوری این است که  با تمام تلاش حکومت و یاوران داخلی و خارجی اش ، 15  میلیون نفر هم درین انتخابات شرکت نکردند، این که انتظار تغییر سیاست ها و روش ها از این حکومت داشتن همان قدر پوچ و غیرعملی است که ادعای راه رفتن تا ماه .
هدف مهم من از نوشتن این مقاله ، این بوده است  به بسیاری از تحلیل گران و مفسران که جامعه ی ایرانی را پس از انتخابات ، دوقطبی می دانند ، بگویم که علاوه بر هواداران روحانی و حامیان رییسی، قطب دیگری نیز در جامعه هست ؛  هستند کسان دیگری که فریب این شانتاژ  و جعل را نخوردند و نمی خورند ، قسمتی از مردمی که رای ندادند ، کسانی هستند که پس از دو دهه حمایت بی قید و شرط از اصلاح طلبان برای ایجاد تغییرات اساسی و محدود و پاسخگو کردن قدرت ، به این نتیجه رسیده اند که :
یکم  :   عزمی در اصلاح طلبان برای مبارزه و تغییر ساختار این نظام دیکتاتوری و  برچیدن دم  و دستگاه ولی فقیه وجود ندارد و آنان ، ما و رای ما  را گارانتی حضور خود در قدرت کرده اند و وسیله ی چانه زنی دردعوا با جناح مقابل .
دوم  :   به دلیل نبود احزاب و تشکل های مستقل و به خاطر این که حکومت جمهوری اسلامی ، تشکل های مستقل را به هیچ روی تاب نمی آورد،در عمل، هیچ امکانی برای پی گیری مطالبات و عمل به وعده ها وجود ندارد.
سوم  :   هزینه را مردم در کف خیابانها یا با تحمل فشارهای خردکننده بپردازند تا اصلاح طلبان از رانت های قدرت بهره ببرند .
بنابراین ، در حال حاضر امکان دستیابی به کف مطالبات هم وجود ندارد و از طرف دیگر به خاطر این که رژیم برای گرفتن ژست مشروعیت و دخالت مردم در سرنوشت خویش در عرصه ی جهانی ، به حضور و رای تک تک ما نیازمند است ، لذا رای دادن را حرکت درراستای خواسته های همان دیکتاتوری می دانیم که مسبب قسمت مهمی از مشکلات و معضلات جامعه ی امروز ایران است.
خواستم به سهم خود یادآوری کنم علاوه بر هواداران روحانی و رییسی کسان دیگری نیز هستند که کلیت این نظام فاسد را قبول ندارند و نمی خواهند آرای خود را درپای کسانی بریزند که سودایی جز حفظ این  نظام ندارند و به گفته ی امام شان ، حفظ نظام را اوجب واجبات می دانند ، کسانی که کل این حکومت اوباش وساختارهای آن را ناعادلانه و غیرانسانی می دانند و حاضر نیستند آرای شان، رنگ و روغنِ بزک این نظام پلید باشد ،کسانی که تمام قوانین برآمده از این نظام را تبعیض آمیز و شرم آور می دانند و توهین به شخصیت انسانی شان .
خواستم یادآوری کنم در هیاهوی کرکننده ی تبلیغات انتخابات نظام آخوندی ، ما نه رسانه یی داشتیم و نه به قول آن خانم هموطن ، «  ستادی  » که صدایمان شنیده شود و دیده شویم  و به حساب آییم  ، اما به قول شاعر عزیز معاصرمان ، حمید مصدق  : « تو مپندار که خاموشی من        هست برهان فراموشی من  » .  صدای این آوای خاموش را بشنویم .

            و پایان سخن  :  می دانم راه درازی در پیش است :  از احساس وجود یک توده ی بی شکل تا تکامل حضور یک جنبش. فقط می توانم گفت اکنون ما، لحظه ی شیرین احساس حضور یک جنین در بطن وجودِ مادر میهن ایم. 

 

                                                                                                                   

                                                                                                                         محمدرضا کاف. کسرایی
پنجم خردادماه 1396

توضیخات :

1 و 2 و 3  :  سخنرانی 27 اردی بهشت  1396  خامنه یی در جمع مردم سمنان و قزوین و زنجان
4  :   برگرفته از احکام ویژه ی انتخابات در آدرس زیر :        
http://www.leader.ir/fa/content/14214/%D8%A7%D8%AD%DA%A9%D8%A7%D9%85-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA