مدح علمای عالیقدر اسلام

 

اسماعیل وفا یغمائی :

اینان تمام آیت الله و اکبرند

تخم حلال دوده ی پاک پیمبرند

بابایشان «علی» و بود مام «فاطمه» 2»

زینرو تمام صاحب خون مطهرند

در شکل ومحتوا ز «علی»  صاحب نسب

از ژن «محمد»ی ،همه از سوی مادرند

اقرار میکنم من کافر که این گروه

مومن چنان «بلال» و مسلمان چو «قنبر»ند

اینان نماد روشن اسلام  و شیعه اند

برتر ز «اشتر»ند و فراتر ز «بوذر»ند

در هیئت و جمال یکایک «نگاه» کن

زیبا و پر زهیبت و مانند، «حیدر»ند

الله چون که نقش زد، تصویرشان ،بگفت

به به!نگاه کن که ز هر خوشگلی  سرند

آنگه دعا نمود :خدایا!! تو حفظ کن

اینان  زقوم لوط، که بیدین و کافرند

وز آن کسان که چونکه ببینند این جمال

در جستجوی  جای نهان مقعرند

یک دسته شان ز لطف خدا چاق و فربه اند

جمعی دگر ز خوف خدا سخت لاغرند

انانکه لاغرند چو «سجاد و عابدین»ح

یا آنکه شکل حضرت «موسی ابن جعفر»ند

آنانکه چاق و چله به چشم خرد نگاه

در وزن و شکل تالی «صادق» و «باقر»ند

جمعی از این شیوخ چو آقای ما «رضا»9

از فرط ضعف صاحب یکدانه همسرند

یک عده چو ن علی و محمد ، حسن، حسین

 دارنده ی عیال و کنیزان بیشترند

فرموده در کتاب خود الله ،چارعدد

عقدی! ولی کنیز در این دین مکررند

گر وضع دول و پول بود شقّ و روبراه

بر مومنان روا که به بازارها خرند

 زرد و سفید و سرخ و سیه کوته و دراز

وانگه زصبح گاه الی شب مخیّرند

در شخم کشتزار که فرموده ذات حق

زنها چو کشتزار و چنان باغ همسرند

از شکل بگذرم بروم سوی محتوا

اینان تمام پر شده از دین سراسرند

وجدانشان لبالب دین محمدی است

تکرار آن رسول ز الطاف داورند

قرآن ناطقند ومکرّر،نگاه کن

درآیه های روشن قران شناورند

آن آیه های پاک که با وحی جبرئیل

زآن غار تیره در مخ مردم شناورند

آن ایه ها که گفته :ببر دست و پا و سر

از آنکه مرتد است و ز آنان که کافرند

ان آیه های پاک که فرموده در سپوز

از کافران هر آنچه زنانند و دخترند

خواهی تو جنس حضرت الله ،این گروه

بنگر که با جنابش از یک کاراکترند

خواهی تو کارکرد پیمبر نگاه کن

هریک پیمبری به بلندای منبرند

بی این وجودهای پیمبر صفت کجا

این مردم از رسول خدا نام میبرند!

بی این وجودها، ز خدا مردمان شهر

کی یاد میکنند مگر مردمان خرند؟

الله اگر که مانده ودین مبین ما

منت پذیر جمع فقیهان کشورند

دست دعا ببر تو به افلاک   کای خدا

محروممان مکن تو از ایشان که گوهرند

بود این وطن جهنم، از جورشاه و شد

چونان بهشت و طایفه ی منکران   خرند

صلح و صفا و نعمت و شادی و امنیت

بر در نهاده دست به سینه چو نوکرند

دار و شکنجه وحبس و جنایت زیاد رفت

آنان که منکرند وفا کور یا کرند

یا آنکه تخم حرامند و بی گمان

از سوی باب تخم جناب قفندرند

شیطانی وجود دارد بنام قفندر هرگاه در خانه ای به مدت 40روزش بربط(ساز ایرانی) نواخته شود این شیطان هر عضو از بدن خودرا بر نظیر آن بر بدن صاحب خانه فرو میکند سپس بادی در خانه میدمد که غیرت صاحب خانه از بین میرود و همسرانش مورد استفاده قرار میگیرند اما او غیرتی نمیشود

فروع کافی/ج8/ص380