
فیروز نجومی :
اندیشمندان و نخبگان حکومت و سیاست، بر آن باورند که در نظام مارکسیستی، قدرت و سیاست مقوله هایی هستند زاییده روابط نظام تولیدی و اقتصادی. یا بعبارت دیگر، ساختار قدرت را متعلق به روبنایی میدانند فرهنگی باز تابنده ی مناسبات زیربنایی. فرمولی که لویی آلتوسر «اقتصاد گرایی خام» می نامد. اما، قبل از ظهور گرایشهای ماتریالیستی، جنبش روشنگری غرب، از اواسط قرن هیجدهم، مبارزه را بر علیه ساختار قدرت آغاز کرده بود. ژان ژاک روسو، یکی از رهبران جنبش روشنگرائی، قراردادهای اجتماعی را کلید فهم روابط اجتماعی و تداوم مسالمت آمیز آن، شناسائی نمود. اندیشمندان جنبش روشنگرائی، دین و قواعد و مقررات الهی را ناسازگار با انسان بعنوان موجودی طبیعی، با رشد و کمال انسانی بشمار میآوردند و به براندازی دینمداران حرفه ای از مسند قدرت همت گماردند، روندی که در کمتر از صد سال بعد، فردریک نیچه، اندیشمند و فیلسوف آلمانی، اعلام کرد که خدا مرده است، که مفسرین نیچه، منظور او را از خدا مرده است، اعلام پایان رسیدن مسئولیت خدا بوده است و آغاز مسئولیت انسان. باینترتیب، عصر نوی در تاریخ بشر آغاز گردید.
تاریخ کوتاه انقلاب اسلامی برهبری آیت الله خمینی، نشان میدهد که نزدیک به نیم قرن است که بر عکس دوران نیچه، خدا درجامعه ما بدست آخوند بزندگی بازگشت و زنده شد، سالم و تندرست، با انرژی و نیرویی بیشتر از همیشه، بگونه ای که روزی نبود و نیست که در حکومت اخوندی انسان و یا انسانهائی بدون محاکمه و اثبات جرم و گناهی، در دادگاهی بنام خداوند یکتا و یگانه، بدارمجازات آویخته نشوند. که کشتار و سرکوب و زندان و شکنجه و محکومیت به مرگ بعنوان منافق، مشرک و کافر و الحاد و مفسد فی الارض، امری ست روزانه، در ادامه تیر بارانهای گروهی در آغاز صعود آخوندها بر منبر قدرت در 57 که در 67 با قتل عام بیش از 4500 زندانیان سیاسی باوج خود رسید.
البته که نظام ولایت فقیه، برهبری آخوند خامنه ای، جانشین الله بر روی زمین، از آغاز پرونده و تاریخ مستقل، ویژه خود را داراست. آخوند خامنه ای، همینکه برفراز منبر قدرت صعود نمود، طولی نکشید که اعتماد بنفس بیشتری کسب نمود و دست به سرکوب و کشتار هر جنبش مخالفی زد، سرکوب جنبش دانسجوئی، دستگیری و زندانی و قتل چندین تن از دانشجویان در 77 و سپس سرکوب بزرگترین جنبش تاریخ حکومت آخوندی، جنبش سبز در 88، جنبشی که در تهران، بنابرگزارشات انتشار یافته، بیش از 3 میلیون تن در آن شرکت جسته بودند. یکی از رهبران جنبش سبز، میرحسین موسوی، اولین و آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی، هنوز در زندان خانگی بسر میبرد. در میان سرکوب بی سر وصدای جنبش های کوچکتر، شاهد بر ظهور جنبش بزرگ دیگری در 96 هستیم که از مشهد، نا دانسته آغاز گردید و بسراسر شهرهای کشور رسید، که در پی آن جنبش اعتراصی 98 ظهور یافت و آن نیز شدیدا سرکوب و بسیاری کشته بجای گذارد. در پی آن، شاهد برآمد جنبشی بودیم که پس از قتل مهسا امینی، در 401 بوجود امد که بنام جنبش زن زندگی آزدی شهرت یافت، جنبشی که بدیل نظام اسلامی را به مردم ایران و بجهانیان ارائه داد. چرا که حکومت اسلامی با هر سه عنصر این شعار زن زندگی آزادی، ذاتا در تصاد و خصومت است.
همه، هر آنچه که در بالا آمد، درست و راست. ولی تکلیف چیست، راه نجات از کدام سوست؟ در پاسخ باید گفته شود که اگر بخاطر داشته باشیم اشاره ای داشتیم به نیچه که مرگ خدا را اعلام کرده بود. در حالیکه در کشور ما در 57 خدا زنده شد و لحظه ای سایه اش را از سر هموطنان کم نکرد. اما، در اینجا، قصد ان داریم سخنی را در گوشی زمزمه کنیم بآن امید که کسی نشنود. بنگر که در این 46 سال گذشته که پاکان و معصومین حاکم بر کشور بودند، چه بر سر یک ملت آورده اند. برای پرهیز از دراز گویی، کمی زودتر اشاره ای رفت به نیچه و اعلام مرگ خدا، شرایط غیرقابل نقل و توضیح و تشریح اما، بی درنگ، خدا بدست آخوندهای بر خاسته از حوزه های علمیه، بزندگی بازگشت داده شد، حوزه علمیه آنجا که به تحصیل علوم فقهی، بویژه فقه سیاسی در دورانی که آخوندها بر جامعه حکومت میکنند میپردازند.
اما، قصد این نگارنده، افشای حقیقتی است که راندنش بزبان ممکن است بمذاق بسیاری خوش نیاید. چون باید دست خود را بخون خدائی آلوده کنم که نیچه مرگش را اعلام کرده بود و نا گهان در 57 بدست آخوند مقدس و آسمانی، آخوند خمینی زنده شد، و بنام الله، خداوند یکتا و یگانه، چه خونها که نریخت و دست خود را به چه نجاساتی که آلوده نکرد. امام خمینی، خوشبختانه سایه شوم خود را از سر ملت بر گرفت و در اغوش حوری ها بآسمانها پرواز کرد تا از خدمات او در روی زمین قدردانی نمایند، بویژه، از اعدامهای دسته جمعی. فرشته های اسلامی هم در آسمانها در خدمت بمومنین لذت میبرند.
اخوند خامنه ای که بیش از 36 سال است که در قالب همان خدایی که مرگ او را نیچه اعلام کرده بود در آمده است و همچون خدا تمامی شکایات را بدقت میشنود ولی هرگز اتفاقی نیفتد. اگر الله باین همه شکایات پاسخ میداد، دیگر الله نبود. چرا که الله خدائی ست ساکت و یا بی زبان، بیش از 1400 است که از سخن گفتن باز ایستاده است. شاید بآن دلیل که الله در کتاب قران خود پاسخ بهر مشکلی را در هر زمانی که پیش آید میتوانی براحتی راه حل را بیابی. آخوند خامنه ای که چند صباحی ست بر تخت ولایت جلوس یافته است ، نه سوالی از او پرسیده شده و نه تاکنون بسوالی هم پاسخ داده است. این است که آخوند خامنه ای را باید خداوند خامنه ای خواند، تاکنون کسی شنیده است بسئوال که هیچ به تضرع و التماس، درماندگانی در معرض خطر مرگ و نابودی پاسخ داده باشد. چه اگر پاسخ میداد، دیگر خدا نبود. فرض که بزرگترین جنگ و خونریزیها را بخدا نسبت دهی. آیا، کسی تا کنون شنیده است که بجنایت خود آعتراف کند. در چنین صورتی چگونه میتوان ولایت فقیه را باقسام جرایم و جنایات و خیانت متهم نمود، نه تنها هرگز کسی پاسخی دریافت نخواهد کرد، چه بسا پرسنده سوال مفقود و ناپدید شود.
اما، مشکل ما، مشکلی ست رو بنائی، در سطح فرهنگی، فرهنگی که در ما نهاین میشود و هویت ما را شکل می بخشد. مشکل ما با این تغییرات جزئی، هرگز حل نمیشود. ما باید به براندازی سلطه الله، خداوند یکتا و یگانه برخیزیم. چه، الله این خداوند بی همتا بوده است که بما تسلیم و اطاعت و فرمانبریی را میآموزد با ابزاری بیانی و حرکات فیزیکی که از ایستادن مستقیم آغاز میشود و سپس تعظیم از کمر و سر انجام بسجده رفتن و نهفتن پیشانی بر یک مهر گلی. البته که همراه راندن کلماتی بر زبان،اکثرا، در ستایش بزرگی و عظمت او و اعتراف به حقارت و ناچیزی خویش. این اختصار عبادتی است که 5 بار در روز باید تکرار کنی و از عجز و نا توانیی خود بنالی و قدرت لایتناهی خدا را بستایی.
مبادا که تاثیر این تعلیمات را دست کم بگیریم. همین تعلیمات است که بمنظور ارتقا همیشه، هرچه که هستیم به مقام بالاتر ارائه بدهیم ، از تملق و چاپلوسی گرفته تا ارائه خدماتی بمنظور خوش خدمتی. روشن است که هرچه وضع مادی در جامعه دشوار تر گرد و بر کمبودها افزوده شود، رفتارهایی مبنی بر تحقیر وحقارت خویش، برای چیز کم ارزش بسیار بچشم میخورد. نیاز شیر درنده را به روباهی حیله گرتبدیل میکند.
شرایط اقتصادی که هم اکنون برکشور حاکم است، فساد پدیده ایست همه گیر. فسادی که اینجا از آن سخن میگوئیم فراتر میرود از فساد در روابط اداری و بروکراتیک و تقدیم هدیه و در یافت قرارداد پر سود و منفعت. روابط اجتماعی و احساس و عاطفی، روابط دوستی و دوستمداری همه تو خالی و محض تعارف ارائه میشود. همه این ها بسرعت تغییر نموده و باصل خود باز میگردند، اگر در خاطرمان بماند تا زمانیکه به خدایی پناه میبریم که ما را بنده خود میخواند و براه مستقیم هدایت میکند، متاسفانه در این چاله خواهیم ماند.
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com