ترورکسروی و تاوان اجتماعی آن در خاطرات آیت الله مستجاب چنین آمده است

منبع اینستاگرام اسفندیار منفردزاده :

در خاطرات آیت الله مستجاب چنین آمده است که:
در نجف حین تحصیل با نواب صفوی آشنا شده بودم. با سید مجتبی نواب صفوی قرار گذاشتیم که بیاییم تهران با  احمد کسروی « و چند تا از علمایی که بعد از مشروطه منحرف شده بودند بحث و مناظره کنیم. آمدیم ایران با آشیخ باقرکمره ای بحث کردیم. اطراف این شیخ را کمونیستها گرفته بودند. بعد از چند روز بحث قانع شد. دیگران هم به همین منوال، خیلی زود راه افتادند اما کسروی نه

روزی که برای بحث رفتیم سراغ کسروی هر سه نفر ما را یک لقمه کرد. آدم کارکرده و بسیار باسوادی بود. وکیل هم بود. با همه آن حرارت که نواب صفوی و ما داشتیم، ما را یک لقمه کرد. یاران نواب چند تا جلسه دیگر هم گرفتند و بعد دیدند فایده ندارد و حریفش نمی شوند. بالاخره رفتند و او را کشتند

بار اول که نواب اقدام کرد کسروی کشته نشد. بار دوم سید حسین امامی کار را تمام کرد. در راهروی دادگستری۲۴ضربه چاقو بهش زد و البته چند تا هم گلوله

این چند خط بخش تلخ از تاریخ عبرت آموز معاصر ماست که نشان می دهد ما چه راه سخت از اعماق تصلب تا به امروز پیموده ایم

اما تاسف بار تر از عمل ترور که توسط چند متعصب خشونت طلب رخ داد واکنش جامعه و رفتار خواص پس از قتل کسروی بود

فردای واقعه برخی علماي نجف به تهران تلگراف زدند و خواستار آزادی فوری عاملان ترور شدند. كاشانی و دیگر حامیان معنوی فداییان اعلاميه پخش كردند که درصورت محاکمه ضارب دست به اقدامات جدي و اساسی خواهند زد

دادگستری (به عنوان نماینده دستگاه سلطنت) علاوه بر اینکه راپورت زمان و مکان دادگاه کسروی را به فدائیان داده بود، هیچ محافظت ازکسروی نکرد. چندی پس از ترور هم تحت فشار علما طی یک دادگاه نمایشی حکم به برائت فدائیان داده شد و برادران امامی آزاد شدند بازاریان ثروتمند علاوه بر اینکه وثیقه کلان برای آزادی قاتلی مهیا کردند در خيابان نقل و شرینی پخش كردند و گوسفند سر بريدند .بخشی از عوام و طبقات سنتی هم تعداد زیادی سند برای آزادی برادران امامی به دادگستری بردند

اما تاسف بارتر از همه واکنش روشنفکران بود

جز اندک مقاله های در روزنامه های چپگرا، قتل کسروی با سکوت محض رسانه ها ، سکولارهای روشنفکر و نواندیشان مذهب و جبهه ملی گرایان مواجه شد. قتل یک پژوهشگر، زبان شناس و مورخ ملی گرا، اندیشمند خردگرا و منتقد نظام فکری- فرهنگی معیوب ایران (و نه صرف نظام مذهب) [آخرین و بزرگتین و عمیق ترین مصلح اجتماعی ایران] که اتفاقا معتقد به زدودن بددین ها بود در سالهایی که بانگ مشروطه خواهی، حکومت قانون و نوگرایی ملی و مذهبی در هر محفل روشنفکری بلند بود نمی توانست بدون تاوان باشد

تاوان این سکوت و همراهی را جریان روشنفکری و کل جامعه ایران بعدها با ضربه هایی که از واپس گرایان خورد به سختی پرداخت کرد. برای جامعه ایران سکوت در برابر حذف روشنفکران به رویه ای مرسوم بدل گشت و روشنگری به خاموشی گرایید

: پی نوشت

ما ایرانیان از این حجم مصیبت و فاجعه که این سالها بر این ملک و ملت رفت بهت زده ایم. به واقع ما چه گناه بزرگ کرده ایم؟ ما چه حق عظیمی را ناحق کرده ایم؟ در پیشگاه تاریخ کدام وقت سوی حقیقت ایستاده ایم؟

.ما ایرانیان با جهل خویش چه بر سر خویش آورده ایم “

اگر ما میخواهیم بیماریهای ایران را به شیوهای سیاستمدارانه درمان کنیم، می بایست بر منبع ناخودی- یعنی توده ها- تمرکزکنیم ،باید مردم را از اندیشه های فاسد رهایی بخشید و در آنان عشق به کشور را القاء کرد، و غریزه پی گرفت اجتماعی را در آنها برانگیخت، به آنها آموزاند که برای اهداف جمعی باید از خود گذشتگی کنند و آنان را در قالب شعور ملی متحد سازند

احمد کسروی

گفتنی است علت عدم حمایت دستگاه سلطنت ازکسروی این بود که وی همان قاضی بود که حکم  به رفع تصرف رضاخان از املاک مردم حاشیه تهران داد و رییس دادگستری رضاشاه برای خوش خدمتی اورا منتظر خدمت کرد اما کسروی در پایین این حکم نوشت: من منتظر خدمت نمی مانم

این خدمت است که باید منتظر من بماند و اکنون بیش از هفتاد سال است که خدمت منتظر یک کسروی مانده است 

    بدرود – اسفندیار – یار بهارشیدایان