سیاست مماشات با فاشیسم- 48 – پیدائی و پویش دهه سی قرن بیستم-

 

پژوهش و نگارش : کریم قصیم           

            ادامه تعرض هیتلر به سوی شرق

  اشغال سهل الوصول پراگ, متلاشی کردن کشور چکسلواکی, تحمیل سلطه وسیادت آلمان نازی بر هر دو بخش این سرزمین, همچنین الحاق سرزمینِ مِمِل (Memel) به رایش, تمام این تهاجم نظامی و توسعه سلطه سیاسی هیتلر ظرف فقط یک هفته (۱۵تا ۲۳ مارچ ۳۹), جوامع دموکراتیک غرب را میخکوب, وحشتزده, خشمگین و معترض کرد. ولي دولتهای استمالتگر جز چند خط اعتراض دیپلوماتیک کاری صورت ندادند. این نوع اعتراضات معمولاً مایه تمسخر هیتلر می شد و تأثیری بر سیاستش نمی گذاشت. بهار سال ۳۹ اروپا هراسان و اندیشناکِ دستبردهای بعدی از خود می پرسید قربانی بعدی هیتلر کدام کشور است؟ ابتدا به دلیل انتظارات اقتصادی اعلام شده آلمان گمان می رفت رومانی در معرض خطر باشد. امّا طولی نکشید که روزنامه ها از لهستان گزارش دادند: هیتلر نه تنها شهر بندری دانتسیگ به علاوه نواری یک کیلومتری از دالان دانتسیگ را می خواست, بلکه از لهستان خواسته بود در رویکردی خصومت آمیز نسبت به شوروی با پیمان «آنتی کمینترن» همراه شود! (۱)

   گرچه دولت لهستان جواب رد داده بود , امّا آلمان روي خواستش پافشاري مي كرد. این گزارشها, آن هم در پی اشغال و نابودی چکسلواکی, از يكسو انفجار افکار عمومی غرب علیه هیتلر و همزمان اما ادامه رویکرد مماشات دولتهاي غربي با وی را در پی داشت! دراین میان  فشار سیاسی و اجتماعی بر پارلمان و دولت انگلستان رو به افزایش گذاشت. جوامع غرب از «دولت اعلیحضرت» انتظار داشتند هرچه زودتر دست به اقدامی زند و طبق موازین جامعه ملل پشتیبان لهستان باشد.در وضعیّت شدیداٌ برانگیخته افکار عمومی،ادامه علنی سیاست اپیسمنت می توانست بحران سیاسی- پارلمانی به وجود آوردو دولت چمبرلین رادر خطر جدّی قرار دهد، پس می بایست کاری کرد.

 در ۳۱ مارچ 39, چمبرلین با صدور بیانیه یی «حفظ استقلال لهستان» را ضمانت نمود! البته بیانیه نخست وزیر پیماني رسمی و مکتوب نبودو صورت تنظیم آن نیز بیشتر نوعی هشدار به هیتلرمی نمودکه«به شيوه دیپلوماتیک(نه نظامی)پیش رود.» در متن بیانیه صرفاٌ از «استقلال لهستان» سخن رفته بود و مسأله مهم «تمامیّت ارضی کشور» به عمد از قلم افتاده و «ضمانت» نشده بود! (۲). این نکته مهم از چشم هیتلر دور نماند. بلافاصله تصمیم خودش را گرفت و روز ۳ آوریل فرمان سرّی آمادگی برای حمله به لهستان («طرح سفید») را صادر کرد. از روز ۱۱ آوریل تدارکات اجرایی این طرح در دستور کار کلیه فرماندهان قوای مسلّح آلمان نازی قرار گرفت. اين فعل و انفعالات البته از چشم سرویسهای غرب پوشیده نماند: ناگهان امنیّت ملی ممالک اروپایی وارد چشم اندازهای نامعلوم و محاسبات و احتمالات تازه یی شد.

 – آیا هیتلر ریسک جنگ در دو جبهه (علیه لهستان و همزمان علیه محور انگلستان ـ فرانسه) را پذیرفته بود؟ این دو قدرت بزرگ که مرز مشترک با لهستان نداشتند پس به چه ترتیب می خواستند از این کشور دفاع کنند؟

 – اتّحاد شوروی – پس از ردّ پیشنهاد جبهه ششگانه علیه هیتلر توسط انگلستان(۱۷ مارچ) چه سیاستی پیش می گرفت و در صحنه پیچیده و لرزان اروپای شرقی چه نقشی می آفرید؟

– آیاهمه مؤلّفه های سیاسی ـ دیپلوماتیک به سمت جنگ گرایش داشتند یاهنوز امکان مهارو متوقف کردن هیتلر وجود داشت؟ این پرسشها و بسیاری دیگر موضوع بحثهای بی پایان و هول و هراس بی سابقه افکار عمومی شده بودند.

 از بهار تا اواخر تابستان۳۹, عدم تعیّنی آمیخته به ترس و نگرانی مردم اروپارا مریض می کرد. شبح شوم روندی سهمگین و تداعی خوف انگیز(آن ویرانگری مهیب بیست سال پیش) فضای زندگی توده های میلیونی سراسر قاره را در خود می فشرد: شتابگیری بی سابقه میلیتاریسم و مسابقه تسلیحاتی همه جانبه غیرقابل انکار بود.

       پیش بینی دقیق مارشال پیلزودسکی

آلمان نازی که از سال ۱۹۳۴ با لهستان کاتولیک قرارداد دوستی و عدم حمله داشت , سه هفته بعد از معاهده مونیخ , در ۲۴ اکتبر ۱۹۳۸ خواستهای تازه یی پیش کشید. ریبن تروپ, در ملاقاتی دوستانه با سفیر لهستان, «به طور ضمنی» از یک بده بستان مطلوب سخن گفت:

 واگذاری شهر دانتسیگ به علاوه دالانی یک کیلومتری وپیوستن لهستان به پیمان آنتی کمینترن!

 آلمان می خواست در داخل دالان دانتسیگ یک اتوبان و یک خط راه آهن احداث کند و با این شاهراه به پروس شرقی وصل شود. در عوض قول می داد حقوق اقتصادی ـ بندری لهستان در شهر آزاد دانتسیگ محفوظ بماند, مرزهای لهستان تثبیت و پیمان عدم تجاوز نیز به مدت ۲۵ سال دیگر تمدید گردد.

     امّا رویدادهای اتریش و به ویژه آن چه بر زودت و چکسلواکی رفته بود، هنوز پیش روی دولت و ملت لهستان بود. دولت می دانست هر تمکین و کرنشی در مقابل هیتلر ناگزیر عقب نشینیهای بعدی درپی دارد. وانگهی لهستان از دو همسایه و خصم تاریخی خود (روسیه و آلمان) ستمها دیده بود و حساسیّت شدید مردم به هیچ وجه اجازه سهل انگاری و سستی دیپلوماتیک به مسئولان کشورنمی داد. بعلاوه، معاهده عدم تجاوز ۱۹۳۴ کماکان معتبر و می بایست از جانب آلمان مراعات شود.

وانگهی مشارکت لهستان در یک پیمان ضدشوروی می توانست خشم همسایه قدرتمند شرقی را برانگیزدوطبعاً لهستان از چنین عمل تحریک آمیزی معذور بود. سیاست خارجی لهستان در مورد دو همسایه بزرگ (آلمان نازی و اتحاد شوروی) صرفاً روی احترام متقابل کار می کرد, تبعیض مي توانست تاوان سنگینی داشته باشد. تکیه گاههای بین المللی لهستان- از زمان ورسای- دولتهای انگلستان و فرانسه بودند. البته, پیشنهاد همکاری آلمان ـ لهستان با سمتگیری علیه شوروی مطلب تازه یی نبود. در طول ۵ سال قبل از آن تاريخ گورینگ در هر ملاقاتی با سران لهستان بارها آن را پیش کشیده و ژوزف بِک , وزیر خارجه لهستان, برطبق موازین سیاست خارجی کشورش با احتیاط تمام از کنار آن گَزينه رد شده بود. امّا این بار مسأله فرق می کرد. بحث حول شهرآزاد دانتسیگ می چرخید و این امر در استنباط سیاسی سران کشور کُد خاصی بود. یک هشدار به شمار می رفت. نخستين بار در سال۳۴, مارشال پیلزودسکی, رهبر تاریخی لهستان, نخستین بار این اصل را به وزیر خارجه و دیگر سران کشور گوشزد کرده بود که در مذاکره با آلمان گوش به زنگ باشند هرگاه مسأله دانتسیگ پیش کشیده شد مطمئن باشند خطری در کمین لهستان است و کاملاً به هوش باشند و دقّت کنند. و حالا, ۵ سال بعد, دفعتاٌ مطالبه دانتسیگ شده بود محور خواسته های آلمان! منتهی فضای دیدار دوستانه بود و فشاری وارد نشد. امّا ریبن تروپ در ملاقات بعدی با لیپسکی نیز (۲۴ نوامبر) خواستهای آلمان را تکرار کرد و  طرف لهستانی بار دیگر طَفره رفت. وقتی گزارش به هیتلر رسید, وی دستورالعملهای سرّی پیشین برای آمادگیهای نظامی را به صورت زیر تکمیل کرد که :

«دانتسیگ می باید توسط قوای آلمان به طور ناگهانی اشغال شود. طرحهای نظامی مربوطه می باید تا ۱۰ ژانویه ۳۹ ارائه شوند.»(۳)

 

جوزف بک درحضور آدلف هیتلر

 

    اوایل ژانویه ژوزف بِک (Josef Beck)برای دیدار  با هیتلر به برشتسگادن دعوت شد. در این ملاقات دوستانه شخص هیتلر ضمن صحبت بار دیگر درخواست واگذاری دانتسیگ را عنوان کرد, ولی بِک با زیرکی از کنار آن رد شد. در طول ۶ هفته بعد از آن , یعنی تا پایان اشغال پراگ و نابودی چکسلواکی این پرونده راکد ماند. منتهی در این میان هیچ کدام از آکسیونهای نظامی فوق, حتی اشغال منطقه مِمِل واقع در شمال لهستان, یا سفر هیتلر به آن منطقه و ایراد نطقی غَرّا و یادآوری «رایش کبیر آلمان» [که قطعاٌ به تمامیّت ارضی آن زمان لهستان زخم می زد] پیشاپیش به اطلاع ورشو نرسیده بود. همین طور تأسیس سربازخانه در منطقه روتن، واقع در جنوب لهستان. این بی اطلاع گذاشتنها معنای دیپلوماتیک داشتند و زنگ خطری به شمار می رفتند. از جانب قدرتهای غرب هم اعتراضی شنیده نمي شد. از آن به بعد فضای فی مابین آلمان و لهستان، رفته رفته، تغییر پیدا کرد. یک هفته پس از پایان کار پراگ, ریبن تروپ سفیر لهستان را خواست و این بار به طور جدّی مطالبات قبلی را پیش کشید. سفیر به تأسیس سربازخانه در روتن اشاره یی اعتراض آمیز نمود و ریبن تروپ جواب داد در صورت حل مشکل دانتسیگ می توان این اختلافات را دوستانه حلّ و فصل کرد. این سخن طنین شانتاژ داشت و گفت و گو به تندی گرایید. دست آخر وزیر خارجه آلمان تذکّر داد که پیشوا از عدم دریافت پاسخ به خواسته هایش (از ژوزف بِک) رنجیده است و لهستان باید در اَسرَع وقت جواب رسمی دهد.

 

ژزف لیپسکی سفیر لهستان درآلمان نازی

 

پنج روز بعد جوابیه دولت لهستان توسط سفیر لیپسکی به ریبن تروپ تحویل داده شد. مضمونش این بود: دولت لهستان آماده است در باره دانتسیگ و دالان با آلمان مذاکره نماید و حصول توافق نیز خیلی برایش اهمیّت دارد. اما قبول عین مطالبات آلمان امکانپذیر نیست. ریبن تروپ با ناراحتی واکنش نشان داد و معترضانه گفت:

     «لهستان دست به اقداماتی برای بسیج قوا زده است. این عمل مرا به یاد کارهای خطرناک “دوست” دیگری می اندازد [کنایه از بسیج قوای چکسلواکی قبل از اشغال]… در ضمن بگویم که هرگونه تعرّضی علیه دانتسیگ از سوی ما به مثابه تعرّض علیه آلمان تلقّی خواهد شد.» (۴)

     روز بعد لیپسکی سفیر لهستان به وزارت خارجه در برلين خواسته شد. ریبن تروپ به اطلاعش رساند که پاسخ لهستان کفایت نمی کند. در ضمن برای نخستین بار به «اعمال خشونت آمیز علیه اقلیّت آلمانی تبار لهستان» اعتراض نمود! و اضافه کرد که مطبوعات آلمانی می خواهند علیه این حملات موضعگیری کنند و ما به زحمت می توانیم جلوِ آنها را بگیریم! این سخن یک کُد شناخته شده بود و از آغاز علنی سیاست مداخله خبر می داد. دو روز بعد (۲۸مارچ) وزیر خارجه لهستان سفیر آلمان در ورشو را به وزارتخانه خواست و در جواب مدّعای ریبن تروپ به نوبه خود هشدار داد که دولت لهستان هرگونه تلاش دولت آلمان و سنای دانتسیگ [تحت سلطه نازیها] در جهت تغییر استاتوی شهر آزاد دانتسیگ را تعرّضی علیه خود تلقّی خواهد کرد. سفیر آلمان به تندی گفت: «پس شما مایلید با تکیه بر سرنیزه مذاکره کنید» و بِک بلافاصله جواب داد:

 «این همان رویّه یی است که شما درپیش گرفته اید.»(۵)

     درست در این مرحله از تنش دیپلوماتیک مابین لهستان و آلمان اتّفاق غیر مترقّبه یی رخ داد که باعث شد هیتلر ناگزیر فتیله دعوا را پایین کشد و نقشه مسیرش را برای جنگ لهستان مورد تجدید نظر قرار دهد. در لندن اخباری در مطبوعات و رادیوها پخش شد حاکی از تحرّکات نظامی قوای آلمان در مرز لهستان. افکار عمومی و پارلمان انگلستان به شدّت برانگیخته شد و فشار بر دولت چمبرلین بالا گرفت. گویا سفیر آمریکا هم نگرانی خود را ابراز نمود. چمبرلین ناگهان در تنگنا قرار گرفت. در ۳۱ مارچ ۳۹ بیانیه یی صادر نمود و قول داد:

   «درصورت وقوع هرگونه تعرّضي که استقلال لهستان را آشکارا مورد خطر قرار دهد و باعث شود دولت لهستان جهت مقاومت در برابر تجاوز ضرورتا ً از قوای نظامی ملی بهره جوید, در چنین موردی دولت فخیمه اعلیحضرت خود را موظّف می شمارد با تمام نیرو به حمایت دولت لهستان برخیزد.»(۶)

    یک هفته بعد, به دنبال حمله ارتش موسولینی به آلبانی (۷ آوریل) و اشغال و الحاق آن کشور به امپراتوری ایتالیا (ظرف یک روز), بار دیگر اروپا در بهت و حیرتی آمیخته به ترس و خشم فرورفت. جامعه ملل از کار افتاده بود و دیکتاتورها یکّه تازی می کردند. آنها در طول کمتر از یک ماه دو کشور مستقل قاره اروپا را بلعیده بودند. در چنين شرايطي افکار عمومی انگلستان و فرانسه به خروش آمد و جنبش ضد فاشیستی اوج تازه یی گرفت. رومانی و یونان آشکارا احساس خطر می کردند. آنها نیز از دولت انگلستان بیانیه هایی مشابه «ضمانت استقلال» لهستان دریافت کردند. دولت فرانسه هم به نوبه خود حمایتش را اعلام نمود. مسکو هم پنهان نمی کرد كه به اعمال دولتهای ایتالیا و آلمان معترض است. هیتلر ناگهان خود را با شبح مهار و محاصره رو به رو دید. جا به جایهای نظامی در مرز لهستان متوقف شدند و گوبلز کارزار تبلیغاتی هدفمندی راه انداخت با این مضمون که «مسأله فقط دانتسیگ است و راه حلّ آن مذاکره و سازش». هدف این تبلیغات پوشاندن برنامه واقعی هیتلر و مقابله با ترس جنگ و جدّی شدن مشی ائتلاف و مهار علیه آلمان بود.    همزمان, طبق فرمان تازه هیتلر خطاب به فرماندهی کل قوای مسلّح آلمان , نیروها می بایست برای سه هدف آماده مي شدند: «حفظ امنیّت مرزها, اجرای “طرح سفید” [اسم رمز جنگ لهستان] و تصرّف دانتسیگ. تداکات مربوطه می باید به طریقی صورت گیرند که از روز اول سپتامبر ۳۹ اقدام به طرح سفید عملی باشد.»(۷)

    از ماه مه تا اواخر اوت، فعل و انفعالات سیاسی ـ دیپلوماتیک، به طور عمده، به پشت پرده منتقل شدند. سیاست اپیسمنت چمبرلین، که با شکست کامل معاهده مونیخ ضربه کاری خورده بود و حتی در کابینه نیز مخالفان رو به افزایش داشت, به همّت شخص نخست وزیر و مشاور اعظم (هارس ویلسون) و سیتی لندن (به ویژه بانکداران) در خفا ادامه یافت, به ویژه در زمینه استمالت اقتصادی و مالی از فاشیسم. در بحران لهستان, به رغم بیانیه «تضمین استقلال», چکیده تمام تماسها و تلاشهای هالیفاکس در تابستان ۳۹ این بود که لهستان باید باب مذاکره و سازش با آلمان را باز نگهدارد و طوری پیش رود که رضایت هیتلر تأمین و بحران فیصله یابد. درنهایت, معنای این خط تحویل دانتسیگ به آلمان بود, یعنی همان که می توانست سکوی رایگان پرّش بعدی هیتلر شود. لهستان این خطر را می شناخت و به رغم آمادگی برای انجام مذاکره و ملاحظاتی در جهت بهبود رابطه با آلمان, نمی توانست دانتسیگ را دو دستی تسلیم آلمان کند.

   در طول ماههای تابستان هیتلر کمتر در ملأ عام ظاهر می شد, بیشتر اوقات در مقرّ کوهستانی اش در برشسگادن علاوه بر تدارک مانورهای سیاسی جاری عمدتاٌ نقشه های نظامی و احتمالات گوناگون جنگ آینده را بررسی می کرد. تمرکز روی صفحه شطرنج قدرتها بی سبب نبود. پس از اعلام بیانیه های «تضمین مرزها» (چگونه؟), مسائل سیاسی ـ نظامی تازه یی ظهور کرده بودند. در تابستان ۳۹ , در غیاب آمریکا , کانون همه گره ها و گشایش معمّای توازن قوا , به موضع استالین برمی گشت. آلمان و محور انگلستان ـ فرانسه, هردو حريف به صورتی هوای مسکو در سر داشتند، سیاست اپیسمنت هم کار خودش را ادامه می داد.

     تلاش عبث برای اپیسمنت پنهانی

   همان طور که نوشتیم اشغال و نابودی برق آسای كشور چکسلواکی یک شکست بزرگ, رسوا و حقارت آمیز برای سیاست مماشات چمبرلین به حساب آمد.اين تجاوز کمتر از شش ماه پس از قرارداد مونیخ , بر وجدانهای بیدار غرب ضربه یی عمیق وارد ساخت. صدای اعتراض جامعه بلند شد و افکار عمومی به خشم آمد و این وضع پارلمان را به حرکت واداشت. نتیجه بلافصل آن تضعیف شدید موقعیّت چمبرلین و بی اعتباری عمومی سیاست مماشات با فاشیسم بود. شدّت سرخوردگی و خشم مردم انگلستان از «فریب مونیخ» به قدری بود که هرآینه دولت به تهدید لهستان (توسط هیتلر) نیز بی اعتنایی نشان می داد, یقیناٌ خطر استیضاح و سقوط چمبرلین پیش می آمد. صدور پی درپی بیانیه های «تضمین استقلال » را باید در این رابطه هم دید. البته توصیه مستر ژزف کندی (سفیر وقت ایالات متحده در لندن) هم بی تأثیر نیود. امّا با این «تضمینها» هرگز پرونده اپیسمنت بسته نشد.  

    درهمان روز اشغال پراگ (۱۵مارچ۳۹) کارمندان بخش اقتصادی وزارت خارجه انگلستان یک قرارداد اقتصادی در دوسلدرف امضاکردند که باعث افزایش اعتبارات ارزی آلمان نازی در انگلستان می شد! به محض انتشار این خبر در لندن توفانی از خشم و انزجار درگرفت, طوری که دولت مجبورشد آن را تکذیب کند. یک ماهی فتیله بده بستانهای اقتصادی با فاشیسم هیتلری پایین کشیده شد ولی کمی بعد که آبها از آسیاب افتاد از اوایل ماه مِه سفرها و امضاها از سر گرفته شدند, البته حتی المقدور به صورت پنهانی و بدون اطلاع رسانه ها, حتی پوشیده از چشم پارلمان کشور(۸). هدف اصلی چمبرلین در این ماهها دستیابی به یک قرارداد هفت ماده یی با آلمان بود که توسط آن بتواند نیمه نوامبر با «برگ برنده صلح و همزیستی» وارد انتخابات کشور شود. کلیه تماسها و طرحهای مهم این پروژه پنهانی زیر نظر و کارگردانی شخص ویلسون پیش می رفت. طرف اصلی این تماسها مارشال گورینگ بود؛ مسئول منتخَب هیتلر برای «برنامه چهارساله» آلمان. رابط تماسها و انتقال طرحها و پیشنهادات طرفین نیز ولتات(Wohltat) بود؛ مدیرکل اداره اقتصادی گورینگ. ولتات در ماه ژوئن در لندن نشستهای سرّی با ویلسون انجام داده بود. روز ۱۷ژوییه به دعوت رسمی دولت انگستان هیأتی به ریاست ولتات جهت شرکت در کنفرانس «بررسی شکار نهنگ» وارد لندن شد. روز بعد او به ملاقات ویلسون رفت و بیش از یک ساعت به بررسی نتایج مذاکرات قبلی گذشت. به عقیده ویلسون هنوز هم حصول تفاهم میان دو کشور امکانپذیر بود. وی, به دور از چشم وزارت خارجه (و طبعاٌ پارلمان) یک متن تفصیلی در باره کلیه سطوح و مسائل مورد اختلاف به ولتات سپرد که از طریق گورینگ در اختیار هیتلر قرار گیرد. در ضمن به ولتات فهماند که سند مذکور از موافقت چمبرلین برخوردار است.

   این نوشته طولانی و مهم که بعدها به نام «متن ویلسون» در پرونده های وزارت خارجه هردو کشور ثبت شد,یک پیشنهاد اساسی راهبردی برای بهبود روابط بریتانیا و آلمان نازی بود. گزارش مدوّن آن (درترکیب با نتیجه صحبت ولتات با ژوزف بال, رئیس انستیتوی حزب محافظه کار) به صورت «سند سرّی», تقدیم گورینگ شد. چکیده آن به قرار زیر است:

  «الف: مسائل سیاسی, بیانیه دو طرفه راجع به ردّ حمله نظامی و نفی کاربرد قهر در مناسبات سیاسی… با این بیانیه ضمانتهای انگلستان برای لهستان و رومانی از حَیّز اِنتفاع می افتند … مسأله دانتسیگ برای انگلستان نقش فرعی دارد …۱- بیانیه های مهدوف به عدم مداخله طرفین در امور همدیگر … ۲- بیانیه آلمان ـ انگلیس در باره مستعمرات و تجدیدنظر در متون ورسای … ۳- سیاست خارجی مشترک …

  ب: مسائل نظامی, بیانیه آلمان ـ انگلیس در باره محدود کردن تسلیحات و اتّخاذ سیاست مشترک نسبت به ممالک سوم. شامل:۱- قرارداد ناوگانها، – قرارداد قوای هوایی، ۳- قرارداد ارتشها…

  پ ـ مسائل اقتصادی و ارزی, بیانیه آلمان ـ انگلیس در باره تأمین دو کشور با مواد خام و اولیّه, تولیدات صنعتی و تأمین بازار مربوطه, همکاری و برنامه ریزی مشترک اقتصادی درازمدت و تأمین اعتبارات لازمه برای پروژه های صنعتی در کل دنیا و… بیانیه مشترک راجع به بدهیهای آلمان و تنظیم بین المللی آن, تأمین قرضه های لازم برای بانک رایش آلمان و… » (۹)

    چهار روز بعد (۲۲ژوییه) روزنامه های لندن خلاصه یی شسته رفته از این طرح را به چاپ رساندند. به ضمیمه از آمادگی دولت برای تأمین یک قرضه یک میلیون پوندی به آلمان نازی نیز خبر دادند. باردیگر توفانی از خشم و اعتراض عمومی بلند شد. داف کوپر , وزيرمستعفي نيروي دريائي و عضو پارلمان, در روزنامه ها علناً پیشنهاد نمود یک شورای پارلمانی برای نظارت بر اعمال دولت تشکیل و مانع بازگشت چمبرلین به سیاست اپیسمنت شود!

 

هربرت فون درکسن،سفیرآلمان نازی درانگلستان سالهای 38- 39

 

دولت نه وجود «متن ویلسون» را تکذیب کرد و نه تماسهای پنهانی با گورینگ را. فقط فون دِرکسِن, سفیر آلمان در لندن، با یک سری تماسهای سیاسی و رسانه یی در ایجاد ابهام و سفیدسازی ماوَقَع فعّال شد. مسأله امّا مهمتر از آن بود که با یک افشاگری مطبوعاتی از دور خارج شود. تماسها ادامه یافتند. بنا به گزارش سوم اوت فون دِرکسِن به وزارت خارجه دولت متبوعش, سفیر در این روز بنا به خواست ویلسون به ملاقات وی در منزل خصوصی اش می رود. به مدت دو ساعت روی «متن ویلسون» صحبت می کنند. ویلسون مشخصاً روی محورهای هفت گانه یی که اهمّ آنها اقتصادی ـ تجاری هستند، متمرکز می شود. این همان برنامه ۷ ماده یی است که چمبرلین آرزو دارد به تصویب هیتلر برساند و تحت لوای آن در انتخابات نوامبر آینده پیروز شود:

 «۱- توافق روی عدم تجاوز, ۲- تنش زدایی فضای سیاسی توسط هر دو طرف, ۳- گفت و گو راجع به ارتقای سطح تجارت خارجی, ۴- گفت و گو راجع به توسعه منافع اقتصادی آلمان در جنوب شرقی اروپا, ۵- گفت و گو راجع به تأمین موادخام و اولیّه, ۶-عدم مداخله در امورداخلی دوطرف , ۷- مسأله تسلیحات ،» (۱۰)

هفته بعد هالیفاکس نیز طیّ یک صحبت حضوری با درکسن چکیده همان آرزوها را به سفیر آلمان یادآوری نمود و گفت منتظر پاسخ هیتلر هستند. پاسخی که هرگز نرسید. امّا امتیازات و معاملات تجاری و بانکی ادامه یافتند.

بازگشت به بخش پیشین

منابع و توضیحات 

1- دانتسیگ Danzig (آلمانی) یا گدانسگ (لهستانی), از بنادر مهم بالتیک, واقع بر شعبه یی از رود ویستول, پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول و انعقاد معاهده ورسای, از آلمان جدا و به عنوان شهر آزاد تحت نظر جامعه ملل و به لحاظ گمرکی و قوای نظامی در اختیار لهستان قرار گرفت. عمده جمعیّت این شهر آلمانی تبار بودند. پس از روی کار آمدن هیتلر, حزب نازی در این شهر تأسیس یافت و سریع پیشرفت کرد و سرانجام بر پارلمان شهر مسلط شد. از مارچ ۳۹ به بعد تحریکات این حزب جهت الحاق به آلمان افزایش یافت و منجر به ناآرامی و اصطکاک با قوای لهستانی گردید.

    دالان لهستان عبارت از باریکه یی از اراضی سابق آلمان بود که پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول از آلمان جدا و در اختیار کشور لهستان قرار گرفت تا راهی به دریا داشته باشد. به لحاظ جغرافیای منطقه, دالان لهستان پروس شرقی را از بقیه آلمان جدا می کرد. اقدامات هیتلر برای تصرّف و الحاق این شهر و دریافت باریکه یی از دالان لهستان ـ جهت احداث اتوبان و راه آهن اتّصالی به پروس شرقی ـ درواقع بهانه یی برای ایجاد بحران لهستان, الغای معاهده عدم تجاوز و تدارک و مستمسک حمله نظامی به کل لهستان بود.
۲- کارول کویگلی  Carroll, Quigley مورّخ نامدار آمریکایی، به این جنبه مهم بیانیه چمبرلین توجه می دهد. رفتار بعدی دولت انگلستان به وی حق می دهد: «در حال حاضر مشورتهایی با دیگر دولتها در جریان است. امّا برای این که در این فاصله موضع دولت اعلیحضرت روشن باشد, مایلم به اطلاع پارلمان برسانم که تا ختم مشورتهای یادشده در بالا، دولت خودش را موظّف می داند فوراً حمایت کامل خود را به دولت لهستان اعلام دارد. این پشتیبانی شامل تمام ابزار قدرت خواهد بود که در اختیارمان باشد. این ضمانت برای هر موردی معتبر است که از طرف دولت لهستان به مثابه تهدید استقلال لهستان تعبیر شود» (تکیه از من است).
,Appeasementص S.۹۸,
۳- اسناد دادگاه نورنبرگ ۱۹۴۵- ۱۹۴۶, سند ۱۳۷-c.
۴- گزارش لیپسکی به بِک, سند شماره ۶۳, «کتاب سفید» لهستان,
Polish white book , Nr.۶۳
۵- کتاب سفید لهستان, سند شماره ۶۴.
۶- مونتگمری هاید, «چمبرلین», ص ۲۰۰, و نیز الن بالاک «هیتلر», ص ۵۰۲.
۷- اسناد دادگاه نورنبرگ, سند شماره ۱۲۰-c
۸- مارتین ژیلبرژ  ـ  ریچارد گات, «استمالتگران», ترجمه آلمانی, ص ۱۶۴-۱۶۵.

  در این کتاب انبوهی اطلاعات مستند در باره اپیسمنت اقتصادی و روابط بانکی با نازیها , حتی پس از اشغال پراگ و در طول تابستان سال ۳۹ نقل شده است. به ویژه نگاه کنید به فصل چهاردهم کتاب.
۹- پرونده های سیاست خارجی آلمان, سرّی د, جلد ۶, مارچ تا اوت ۱۹۳۹, صفحات ۸۲۳-۸۲۸.
۱۰- آرشیو درکسن (۱۹۳۸-۱۹۳۹ ), مجلّد دوم, گزارش سوم اوت ۳۹ به وزارت خارجه آلمان.